مختصری از وصیتنامه شهید سيدريحان قادري

نام شهید: سيدريحان

نام پدر: عبدالرحمن

تاریخ تولد: 1343

محل تولد: گچساران

تاریخ شهادت:62/5/18

محل شهادت:زبیدات

زیارتگاه : گلزار شهدای گچساران

وصیتنامه

ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

مپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند بلكه زنده اند و به حيات ابدى خود شدند و در نزد پروردگارشان روزى مى خورند .

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى و با درود به شهيدان اسلام و با سلام به پدر و مادر عزيزم وصيت نامه خود را شروع مى كنم :

امروز روز امتحان است ، روز نداى حسين (ع) است كه مى فرمود :آيا كسى هست مرا يارى كند و اين ندا امروز از زبان امام امت خمينى بت شكن بر خاسته كه مى گويد اى كاش من يك پاسدار بودم ، بايد اسلام را يارى كرد زيرا امروز تمامى كفر جهانى بر عليه اسلام بر خاسته اند هر چند كه برادران پاسدار شما خودتان بهتر از من مسائل را درك مى كنيد و مى دانيد كه پيام امام و خون شهيد چه طلب مى كند اما از باب تذكر اين حقير هم سخنى با شما مى گويم : برادرانم معنى و مفهوم زندگى آنوقت معلوم مى شود كه انسان در جهت حركت كرده و خدا گونه شده باشد پس بايد تقواى خدا را پيشه كرده و از هر گونه مسائلى كه انسان را از راه و ياد او دور مى كند دورى جست.  پس در اين راهى كه قدم نهاده ايد استوار و محكم و پا بر جا باشيد و قدر اين لباس و نعمت را بدانيد و طورى خود را بسازيد كه شايسته باشيد چرا كه امام مى گويد من دست و بازوى شما را مى بوسم خانواده عزيز سعى كنيد از شهادت من براى اسلام و انقلاب بهره بردارى كنيد و تقويت كنيد كسانى را كه حتى به اندازه يك دانه كوچك با اين انقلاب و اين دولت موافق هستند . پدر و مادر از شما مى خواهم خود را از صبر كنندگان قرار دهيد و خدا را شكر كنيد كه ثمره زندگيتان در راه حق شهيد شد . پيام من به پدر و مادر گراميم اين است كه در هر حال صبور بوده و خدا را شكر كنيد كه چنين افتخارى نصيب شما شده است و خواهران و برادرانم اميدوارم كه شما ادامه دهندگان راستين راه شهيدان باشيد و فقط به اين بيانديشيد كه اين دنيا فانى است و آخرتى بدون پايان در پيش است . از شما دوستان مهربانم مى خواهم راه شهيدان را دنبال كنيد و به شما مى گويم كه نفس اماره را نابود كنيد تا بر درون خويش راه يابيد در اين راه امام و روحانيت مبارز و متعهد را راهنماى خويش قرار دهيد . خداوندا مرا با شهداى كربلا مشهور بفرما و در خاتمه دعا مى كنم : خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .

برادران عزيزم از شما مي خواهم كه به خدا نزديكتر شوید و زندگيتان را وقف خدا و اسلام و امام عزيزمان خميني كنيد جز به اينها فكر ديگر نكنيد . و تو اي مادر مهربانم اميدوارم كه خطاهاي مرا ببخشي و از تو مي خواهم كه در مرگ من هيچ ناراحت نشوي و صبور باشي مي دانم كه خدا و اسلام را از من بيشتر دوست داري و نمي خواهي از بين برود . فكر كن و ببين كه مصلحت اسلام چه بوده مادرجان مگر من از علي اصغر حسين(ع) عزيزتر بودم پس صبر داشته باش و دعا كن كه خدا گناهانم را ببخشد تا در آن دنيا مقامي بدست آورم . سخني با خواهران عزيزم از شما مي خواهم در مرگ من هيچ ناراحت نشويد ناراحتي شما منافقان را خوشحال مي كند و از خدا مي خواهم كه به شما بردباري و صبر و عنايت عطا كند و سخني با پدر و مادر گراميم ، پدر عزيزم : زحمت هاي بسيار براي من كشيدي و از شما مي خواهم كه در مرگ من هيچ ناراحت نشوي بلكه خوشحال باشي و بيشتر به خدا و اسلام فكر كني .

    خداحافظ

چند بيت شعر :

جوان بودم شهادت شد نصيبم                                 به نزد حق به سوي آسمانها پركشيدم

چه بودم پيرو خط خميني                                        از اين رو خدمت جدش رسيدم

اگر سخت است دوري عزيزان                                  وليكن چاره اي جز اين نديدم

به سن 18 گشتم راهي جبهه حق                           گلي از بوستان جواني من نچيدم

به جاي سوگم باشيد خندان                                 چرا كه من شهيدم من شهيدم

ديگر عرضي ندارم ، خداحافظ  ، ريحان قادري

به اميد پيروزي اسلام بر كفر

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد