مختصری از زندگینامه شهید سيد نادر يوسفي
نام شهید: سيد نادر
نام پدر: محمد علی
تاریخ تولد: 1342
محل تولد: روستاي مهريان
تاریخ شهادت:61/6/30
محل شهادت: پاسگاه زيد عراق
زیارتگاه : روستاي مهريان
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المؤمنين اموالهُم
و انفسهم باَن لُهم الجنه
با سلام به پيشگاه ولي عصر ارواحنا
روحي الفداء و روح خدا خميني كبير و با درود وسلام بر تمامي شهداي اسلام از هابيل تا
حسين و از حسين تا بهشتي مظلوم و از بهشتي تا شهداي گلگون كفن جنگ تحميلي و از شهداي
جنگ تحميلي تا برادر شهيد سيد نادر يوسفي. و با درود و سلام برامت رزمنده و شهيد پرور
ايران كه با يكپارچگي و وحدت پشت تمامي ابر قدرتهاي شرق و غرب را به لرزه در آوردند.
و با سلام و درود بر تمامي برادران و خواهراني كه سجاد وار وزينب وار مسئوليت رساندن
پيام خون شهدا را بردوش گرفته اند و اين سخن بليغ و پر محتواي فرزند زهرا حسين بن علي
(ع) را كه فرمود : ان الحيات عقيده و جهاد در عمل ثابت كردند.
برادر شهيد نادر يوسفي در 19- آبانماه
سال 1342 در روستاي مهريان در يك خانواده مستضعف
مذهبي از سادات امام زاده حسن (ع) به دنيا آمده .روستايي كه هر بار در گردش روزگار
خان و كد خدا و يا قلدري بر آن حكومت ميكرد، و شايد هنوز هم كساني باشند كه در گوش
آنان بايد آيه ختم الله علي قلوبهم را خواند. برادر شهيد پس از گذراندن دوران كودكي در دبسان عشايري روستاي خنگ طاهري كه يكي از روستاهاي ممسني
است به تحصيل پرداخت . و دوران ابتدائي را با موفقيت به پايان رسانيد ودرسال 56 جهت
گذارندن دوران متوسطه وارد مدرسه ي شريعني در شهر مصيري ممسني گرديد. سال اول و قسمتي
از سال دوم را در آنجا با موفقيت به پايان رسانيد. و همواره شاگرد ممتاز و اول بود
و براثر آگاهي و استعداد بيش از حدي كه داشت در سال 59 وارد دبيرستان دانشگاه گرديد.
و به تحصيل پرداخت. در اين ايام يكي از فعالترين اعضاي انجمن اسلامي و يكي از شجاعترين
افراد گروه مقاومت دبيرستان بوده و همواره براساس آيه اطبعوالله الرسول واو لوالاامر
منكم.... با تمام توان و قدرت در راه اسلام و انقلاب كوشش ميكرد و لحظه اي درنگ راهنگام
با نظريه ي امام كه فرموده : اگر لحظه اي غفلت كنيد نابود مي شوند. جايز نمي دانست
و با ايمان راسخ و خلوصي كامل مي گفت« از خدا كمك مي طلبم كه مرا از آزمايش درست به
در آورد و آزمايش را چنان بگيرد كه قبول شوم» دنيائي بدون از معنويات برايش به اندازه
پركاهي اعتبار نداشت و بارها شنيديم كه مي گفت « اميدوارم كه با اسلام زندگي كنم و
با اسلام از اين دنياي فاني بروم» و به ياد معشوقش (الله) شب و روز آرام نداشت و مي
گفت جان را در طبق اخلاص گذاشتن وبه معشوق
و به معبود كريم وستار مهرابان و قهار تسليم كردن چقدر شيرين است.»
در رابطه با ارگانهاي انقلابي يك سري
فعاليت هائي را انجام داد از جمله آموزش قران به نوجوانان و توزيع كتابهاي غير درسي
و غيره ....
از نخستين روز شروع جنگ تحميلي همواره سعي بر آن داشت كه به
حبهه برود و اين سخن زيباي رهبرش علي (ع) را كه فرموده :
امرالله جُمجَمتكَ (سرت را به خدا
عاريه بده) تحقق بخشد.
اما هر بار با موانعي رو برو مي شد چنانكه خود دريك موارد آن به دوست خود مي نويسد.
« من هر كاري مي كنم دبيرستان به من اجازه نمیدهند
، شاید خداوند هنوز ما را براي دادن چنين نعمتي آماده نمي بيند ولي گريه و ناله در
پاين دنيا فايده اي ندارد.
تا اينكه تعطيلات تابستان پيش آمد
و اين فرصت را بدست آورد كه حدود 2 ماه با تعدادي از فرزندان انقلاب و اسلام راهي كربلاي
خونبار خوزستان گرديد.
تا به نداي هل من ناصر ينصروني حسين (ع) كه اينك از گلوي روح خدابيرون مي آيد لبيك گويد. در هنگام ورودبه سوي معشوق
شتاقتن و در هنگام عروج روح پاكش بسوي خدا فرياد بر مي آورد.
كه چرا يك عمر مي ميريم (زير ذلت رفتن) كه مبادا يك عمر بميريم
(شهادت) هنوز آواي دل نشين لحن كلامش كه فرياد مي كرد« اي عاشقان خدا بياييد برويم
(منظور جبهه) در گوشم خاموش نگرديد كه روانة كربلاي خوزستان گرديد. و در تاريخ30/6/61
در جبهة جنوب درپاسگاه زيدبه فيض شهادت نايل آمد و به ملكوت اعلي پيوست و با نثار خون
خود نهال نوپاي انقلاب را آبياري كرد و جمهوري اسلامي را با خون خويش امضاء كرد.
و امابرادر اي كه با خون خود مهر روسياهي بر پيشاني تمامي ملحدين
(كافران) و منافقين زدي آگاه باش كه راه تو را كه راه انبياء است ادامه خواهيم داد
و با تو پيمان ميبنديم كه تا ظلم وظالم در جهان باشد اسلحه تو را به زمين نخواهيم گذاشت و سنگرت خالي نخواهد شد.
و تو اي شهيد اي برادر اي كه همچون اشعه اي نوراني نور ذخيره كننده ات روستاي ما را
مُنَور(نوراني) كرد . اي كه اين گفته روح خدا را كه فرمود : مكتبي كه شهادت دارد اسارت
ندارد. با خون خويش تأييد كردي . و تواي شهيد اي انصار الله اي علي اصغر زمان اي كه
ما را در غمت پشتي شكسته است و ديده اي گريان.
الي كه هر نفس كشيدنت و هرگام برداشتنت را تنها براي رضاي خدا
و رسيدن به هدفت مي دانستي . قسم به قطره قطره خون پاكت كه راه تو را ادامه خواهيم
داد. به اميد روزي كه بار ديگر بتوانيم سربازاني واقعي به امام زمام و روح خدا تقديم
كنيم.
به اميد پيروزي اسلام بر كفر جهاني
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه
وبویراحمد