مختصری از وصیتنامه شهید علي بخش طاهري
نام شهید: علي بخش
نام پدر: خدا بخش
تاریخ تولد:1347
محل تولد: روستاي سيد آباد چرام
تاریخ شهادت: 63/6/25
محل شهادت: جزیره مجنون
زیارتگاه : روستاي سيد آباد
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم اجعلن من جندك فان جندك هم الغالبون واجعلني من حزبك فان
حزبك هم لمظعون واجعلني من اوليائك لاخوف عليهم ولاهم يحزنون . بارالها مرا از سپاهيانت
قرار بده كه به راستي سپاه تو هميشه غالب است و مرا در حزب خود قرار بده همانا حزب
تو هميشه رستگار است و قرار بده مرا از دوستانت همانا هيچ ترس و غم و اندوهي ندارم
.
با سلام و درود فراوان به امام عصر و خميني كبير وصيتنامه خود
را آغاز مي كنم .
سلام اي پدر و مادرم اميدوارم كه حالتان خوب باشد و اي پدر و
مادر من مي دانم كه شما در طول زندگي براي من چقدر زحمت كشيديد ، چقدر درد و رنج كشيديد
ولي چكار كنم كه نتوانستم زحمتهاي شما را جبران كنم . عشق حسين مرا از شما دور كرد
و اي پدر و مادر خوش به حالتان كه چنين فرزندي را براي اسلام تربيت كرديد . پدر و مادري
كه امانتي كه پهلويشان بود تحويل دادند و پدر سخني دارم با تو مي دانم زحمت كشيدي و
نتوانستم جبران كنم ، من كه رفتم ولي معلوم نيست خداوند قبول كند يا نه . ولي پدر برادر
محمد را احترام كن نگذار مثل بچه ها بار بيايد مثل اصغر تربيت كنيد . پدر هرچه براي
بچه هايت خواستي براي او هم بخواه او هم فرزندت است وظيفه تو است . و تو اي مريم من
تو را به جاي مادرم حساب مي كنم مي دانم زحمت كشيديد و نتوانستم جبران كنم بايد مرا
حلال كني تو حالا در پيشگاه عدل الهي مقامي بزرگ داري ، و محمد را احترام كن ، از فرزندان
خودت او را بيشتر بخواه .سخني با عمو و خانه بابايم و روستاي مستضعف و شهيدپرور روستاي
سيد آباد اي برادران از تمام شما تقاضا مي كنم كه كسي حق ندارد بعد از من به پدر و
مادرم و يا مريم حرفي بزند . اگر مي خواهيد خون شهداء را پايمال نكنيد . شما را به
خدا قسم مي دهم كه به آنها حرفي نزنيد ، اگر در زندگي من خلافي كرده باشند خدا در آن
جهان آنها را به حسابشان مي رساند . من كه آنها را مي بخشم و برايشان از خدا طلب حلاليت
مي كنم . كسي حرفي نزند و محمد را نگذاريد مثل من بار بيايد من خيلي گناه كردم . اي
رفقا و اي همسنگران راهم را ادامه دهيد بياييد و اسلحه را برگيريد و راهم را ادامه
دهيد نگذاريد خون شهداء پايمال شود . نگذاريد اين انقلاب به نابودي بكشد . ما در طول
اين چند سال جنگ شهيد داديم ، مجروح داديم ، معلول داديم ، مفقود داديم ، اسير داديم.نباید
زحمتهای آنها پایمال شود.شمارا به خدا می سپارم.
وصیتنامه (2)
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام و درود فراوان بر امامعصر و نياب برحقش خميني كبير وصيتنامه
خود را آغاز مي كنم .
ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله اموتا بل احياء عند ربهم
يرزقون
اينجانب براي دومين بار كوله پشتي خود را برداشتم و روانه جبهه
مي شوم و من از خداوند طلب مي كنم كه رفتن من به جبهه را قبول كند و من تنها براي رضاي
خدا و براي پيروزي اسلام و نابودي ستمگران به جبهه مي روم نه براي پول و مقام . اگر
كسي بخواهد براي مقام و پول به جبهه برود به نظر من اگر نرود بهتر است ، چون در جهان
آخرت عذابش از همه چيز بيشتر است و سخني دارم با پدرم ، اي پدر مهربان من مي دانم كه
تو چقدر براي من رنج كشيدي ، ولي چه كنم كه عشق به حسين نگذاشت كه زحمتهاي تو را جبران
كنم و بايد من را حلال كني و اي پدر تو با من هفت فرزند داري كه بايد يكي را خمس بدهي
، حالا من هم امانتي بودم پهلوي تو و هم خمس بچه هايت .
پدرجان بايد هيچ ناراحت نشوي و بايد افتخار كني كه امانتي كه
در دست تو بود ، تحويل دادي .
و تو اي برادر محمد ، از تو خواهش مي كنم كه پدرم را تنها نگذاري
و او را ياري و كمك كني تا هم خدا و هم او از تو راضي و خشنود بشود . و شما را به خدا
مي سپارم . از تمام قوم و خويشها حلاليت مي طلبم
والسلام
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه
وبویراحمد