مختصری از زندگینامه شهید اردشير ارمغان
نام پدر : غلامحسين
تاریخ تولد : 49/10/7
محل تولد : قلعهرئيسى
تاریخ شهادت : 65/10/4
محل شهادت : جزیره مینو
زیارتگاه : روستای قلعه رئیسی
زندگينامه
شهيد اردشير ارمغان از توابع طيبي سردسير در سپيده دم صبح روز هفتم دي ماه 1349 در خانواده اي محروم و مستضعف چشم به جهان گشود.وي اولين فرزند اين خانواده محروم بود كه با توجه به سرماي سرد زمستان محفل اين خانواده را با نور خود گرم كرده و روشنايي بيشتري از اميد را براي اين خانواده نوبنياد به ارمغان آورد.اما با تولد ايشان بار مسئوليت پدر بيچاره اي را كه تنها درآمد او از راه كشاورزي و زحمات طاقت فرسايي كه در زندگي متحمل شده چند برابر كرده حال بايد براي نگهداري و تربيت او وارد مرحله جديدي از زندگي شود تا بتواند او را درست تربيت كند چه خوب هم زحمت كشيد و چه گلي را پروريد . شهيد ارمغان در سن هفت سالگي راهي مدرسه گرديد و در مدرسه ابتدايي فردوسي قلعه رئيسي مشغول تحصيل شد.پنج ساله اول را با موفقيت طي نمود و وارد دومين مرحله تحصيلي يعني راهنمايي گرديد تحصيل براي ادب است و ادب براي تحصيل و هر دو براي خدا . اخلاق شهيد ارمغان در بين بچه ها زبانزد خاص و عام بود . بعضي از معلمينش مي گويند كه هيچگاه نشد كسي از بچه هاي همكلاسش از او شكايتي به دفتر مدرسه بياورد و يا از او اظهار ناراحتي نمايند حركات و رفتار و اخلاق شهيد چه در محيط مدرسه و چه خارج از محيط مدرسه براي دوستان و آشنايان و همكلاسانش الگو بود و سال اول راهنمايي را با موفقيت به پايان رسانيد و وارد سال دوم راهنمايي گرديد و اين بار از قداست و بزرگواري كه شهيد داشت كاسته كه نشد هيچ بلكه زيادتر هم شد و اين سال را هم با موفقيت به پايان رسانيد و وارد مرحله جديدي از زندگي گرديد كه سرنوشت افراد الگو و نمونه را مشخص مي كرد.در كلاس سوم راهنمايي ثبت نام و مشغول تحصيل گردید. هميشه اوقات به معلمين خود احترام مي گذاشت و در برخورد با آنها نهايت احترام را به جا مي آورد و گوش به فرمان آنها بود . آري اين چنين است خوب آموختن از مكتب حسين . شهيد ارمغان در محيط مدرسه بود اما نداي رزمندگان را به گوش دل مي سپرد و براي معلمين خود دانش آموزي بود اما اخلاق و رفتار او براي هر فردي اعم از معلم و غيرمعلم يك استاد واقعي بود .
هرگز حديث حاضر و غايب شنيده اي ؟
من خودم اينجا و دلم جاي ديگريست
شهيد ارمغان در اين مرحله دچار يك سردرگمي مي شود . خدايا مدرسه مقدم است ،جبهه هم واجب است كدام طرف را انتخاب كنم . جهاد در راه خدا و تحصيل هم در راه خدا هر كدام از ديگري مقدم تر، اما بايد يكي را انتخاب نمود . بالاخره مسئله جنگ را انتخاب مي كند و همگام با آن درس را هم فراموش نمي كند . در تاريخ 64/11/16 براي اولين بار در ناحيه مقاومت قلعه رئيسي ثبت نام مي كند و براي گذراندن دوره آموزشي رزمي عازم پادگان آموزشي قمر بني هاشم ياسوج مي گردد و بعد از اتمام دوره آموزشي عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردد و حدود سه ماه در جبهه هاي حق عليه باطل همگام و همدوش ساير برادران رزمنده خود مي رزميد تا اينكه مأموريت اول وي در جبهه به پايان رسید . شهيد براي ديد و بازديد از خانواده و اقوامش به منطقه باز مي گردد و همه را ملاقات مي كند . رفتار شهيد خيلي عجيب بود واقعاً به همه مي فهماند كه جبهه دانشگاه حسين است . كوچه و بازار روستاي قلعه رئيسي شاهد و ناظر قدمهاي محكم و اخلاق حسنه شهيد ارمغان مي باشد و هرگاه يادي از شهيد مي شود در و ديوار روستاي قلعه رئيسي با زبان بي زباني اشك خون مي ريزد و در فراق اين شهيد بزرگوار به سوگ مي نشينند.شهيد همواره يار مظلومان بود و دشمن ظالمان.شهيد براي رفع درسهاي تجديدي خود در امتحانات شهريور ماه شركت مي كند با كوشش و جديت تمام در امتحانات موفق مي شود قبل از اينكه نتيجه او را اعلام كنند دوباره عازم جبهه حق عليه باطل مي شود. شهيد پروانه اي بود كه به دور شمع اين انقلاب مي چرخيد و لحظه اي آرام نمي گرفت نمي توانست در دامن گرم خانواده بنشيند . در تاريخ 65/6/17 از ناحيه مقاومت امام جعفر صادق قلعه رئيسي عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردد و در جبهه هاي حق چنان رشادتي از خود نشان مي داد كه زبانزد تمام همرزمان شهيد مي باشد و هر فردي كه او را در جنگ مي ديد بي شك به فكر سرداران صدر اسلام مي افتاد كه چگونه از خود ايثار نشان مي دادند. تمام خطه خوزستان و حوزه مأموريت وي شاهد و ناظر دلاوريها و رشادتهاي شهيد مي باشند.در عمليات كربلاي چهار يكي از همرزمان شهيد مجروح مي شود و عازم يكي از بيمارستانهاي تهران مي گردد و در آنجا بستري مي شود در نامه اي به خانواده شان مي نويسد اردشير مانند دلاوري همراه با اينكه مي رزمید بچه هاي مجروح را نجات مي داد و من را اردشير نجات داده و الا من شهيد مي شدم حال و احوال اردشير را برايم بنويسيد و اين نامه هنگامي مي رسد كه از شهيد ارمغان اثري پيدا نيست . شهيد ارمغان واقعاً هم اخلاقش نمونه بود و هم درسش . انسان وقتي چنين ايثارهايي را مي بيند ، بي شك به فكر ايثار ياران پيغمبر در يكي از جنگها مي افتد و شهيد همواره مي جنگيد و مي رزميد تا اينكه در حين عمليات كربلاي چهار به نداي حسين (ع) لبيك گفته و به فيض عظيم شهادت كه خواسته اي جز اين نداشت نائل گرديد.
رفته اي پيرايشم داغت گذاشتي بر دلم
داغ بر داغم گذاشتي اردشيرم اي شهيد
اردشير شير ژيانم اي شهيد جبهه ها
ارمغانم يوسفم بشارتي فر اي شهيد
عاشقي ، عاشقي دل باخته بودي اي شهيد
بر درون دردهايم كهنه بودي اي شهيد
منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد