مختصری از زندگینامه شهیدمحمد نيكروز
نام شهید:محمد
نام پدر: تقي
تاریخ تولد: 1345
محل تولد: شهر چرام
تاریخ شهادت: 22/1/62
محل شهادت: منطقه شرهاني
زیارتگاه : در قبرستان شهداي سپاخنگ
زندگینامه
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام هستي بخش جان ، روانبخش روح ، به نام آنكه انسان را آفريد و او را در عرصه امتحان قرار داد . سپاس و ستايش خداي عزوجل كه طاعتش موجب رهايي از ظلمت و طغيانش موجب رهايي از جنت خواهد بود .
شهید محمد نيكروز به سال 1345 در قريه تلگرد كه هم اكنون شهر چرام نام دارد در خانواده اي اصيل و مذهبي به دنيا آمده كه اصالت و ديانت اين خانواده از صدر تاكنون زبانزد عام و خاص مي باشد . پدر ايشان به همراه تني از دوستان باني مسجد جامع چرام بودند و در ترويج معارف اسلامي و انجام واجبات و ترك محرمات عموم مردم را سفارش مي نمودند و در به ثمر رسيدن انقلاب در حد خود فعاليت چشمگيري داشته اند تا جايي كه مردم بعد از فوت ايشان او را به نيكي و فردي خيرخواه ياد مي كنند . قصد داريم زندگي اين شهيد مغفور را مرحله به مرحله يعني از زمان طفوليت تا شهادت شرح دهيم و از خداوند منان مسئلت داريم كه ما را در اين مهم ياري دهد و بتوانيم كه حق مطالب را به نحو احسن ادا نماييم . ما قصد داريم عين واقعيات را شرح داده و حوادث تلخ و شيرين را بدون هيچ گونه اغراقي براي رهروان آن شهيد بيان نماييم .
دوران طفوليت :
دوران طفوليت اين شهيد با حوادث تلخ و شيريني همراه بوده است كه ما به شرح يكي از اين حوادث بسنده مي كنيم . يك بار همراه خانواده در حالي كه 2 الي 3 بهار از عمر شريفش مي گذشت به زيارت مشهد مشرف شدند در هنگام مراجعت از اين بارگاه رباني در نزديكي شهر چرام حوالي امامزاده سيدجمال الدين رودخانه اي عميق وجود دارد كه به هنگام عبور از روي پل اين رودخانه شهيد در رودخانه پرتاب مي شود و بعد از گذشت چند ساعت تفحص و جستجوي فراوان بوسيله شناگران سالم پيدا مي شود . اين گوشه اي از الطاف خداوند بود كه بعدها لطف خداوند در مورد او بيشتر مي شود و نعمت شهادت را نصيب او مي كند .
تحصيلات :
اگرچه هوش و ذكاوت اين شهيد از همان كودكي مشهود بود ولي ناگزير براي رفتن به مدرسه بايد به سن معيني مي رسيد . در 6 سالگي پا به مدرسه گذاشت . پيشرفت اين شهيد از همان ابتدا در دو مقام علم و ايمان نمايان شد كه در مقام علمي منجر به دريافت جوايز نفيسي شدند كه اين شهيد از آنجا كه روح بلندپروازي و عرفاني داشتند آنرا به مدرسه تقديم نمودند و ياد آن را به خانه آوردند . به قول يكي از دوستان شهيد در دوران ابتدايي مي گفت من به همراه محمد نيكروز و يكي ديگر از دوستان مسابقه اي بين خودمان برگزار كرده بوديم كه اين مسابقه اين طور بود كه هركس زودتر به مسجد مي رسيد او بايد اذان مي گفت و اما آنچه هربار اتفاق مي افتاد اين بود كه محمد زودتر از همه به مسجد مي رفت و ما هربار ناكام مي شديم .
من حيث المجموع دوران ابتدايي را با موفقيت هرچه بهتر و تمامتر به اتمام رسانيد و پا به دوران راهنمايي گذاشت . در اين دوران شهيد جزءشاگردان اول و با انضباط ترين ها بودند كه استعداد او موجب حيرت معلمين شده بود به طوري كه در بعضي مواقع جاي معلم قرار مي گرفتند و به شاگرداني كه كمي ضعيف بودند كمك مي كردند . با آنهمه استعداد عالي همواره فروتني و تواضع را سردفتر كارهاي خود قرار داده بودند و نسبت به معلمان خود فروتن و نسبت به همكلاسي ها رئوف و مهربان بودند . دوران راهنمايي را با موفقيت به اتمام رسانيد و پا به دوران دبيرستان گذاشتند .
اين دوران مرحله جديدي از زندگي شهيد را تشكيل مي داد . در اين دوران شهيد تقريباً در همه فعاليتهاي فرهنگي مدرسه حضوري فعال داشته اند و با ديدي واقع بينانه به مسائل روز نگاه مي كردند و از آنجا كه روح خيرخواهي و خيرانديشي را از پدرشان به ارث برده بودند همواره به راهنمايي و ارشاد دوستان در باب مسائل ديني مي پرداختند و آنان را نسبت به مسائل اسلامي آشنا مي ساختند . شهيد با وجود سن كمشان چندين بار تصميم به رفتن به جبهه نمودند كه از طرف خانواده به خاطر سن كمش و همچنين حضور برادر ديگرش در جبهه با ممانعت روبرو شد . و بعد از آن ايام ديگر محمد ، محمد ديگري شده بود و هميشه از جبهه و جهاد صحبت مي كرد بطوري كه هميشه براي اينكه به جبهه نرفته بود غبطه مي خورد و ناراحت مي شد. خدايا چه كسي مي توانست پرنده آزادي را در قفس حبس نمايد . چه كسي مي توانست غيرت جوانمردان را در سينه حبس نمايد . شهيد از آنجا كه روح بلندپروازي و شهادت طلبي داشتند ، هر سعي و تلاشي براي رفتن به جبهه مي نمودند و از هر فرصتي استفاده مي كردند . اگر بخواهيم از فعاليتهاي ديگر شهيد نامي برده باشيم فعاليت در عرصه ورزش بود . به قول يكي از دوستان ، محمد قبل از اينكه يك ورزشكار باشد يك معلم اخلاق بود . شهيد ، مولا علي(ع) را الگوي خويش قرار داده بود و معتقد بود كه مسابقه اصلي مسابقه با هواي نفس مي باشد هركس در اين مسابقه پيروز مي شد در همه مسابقات ديگر هم پيروز بود .
شهادت :
چه خوب است نداي حق را لبيك گفتن . چه خوب است از همه چيز گذشتن و به حق پيوستن . چه خوب است به معبود خويش رسيدن و چه خوب است عاشقانه به معشوق رسيدن .
و اين آتش شعله ور عشق ولايت آنچنان در خون گرم او فوران شد كه در مورخه 15/11/61 مصمم شد جهت پاسخگويي به نداي هل من ناصر ينصرني حسين زمان ، خميني عزيز لبيك گويد و پا در عرصه نبرد حق عليه باطل و نام مقدس خويش را در گردان 9052 تيپ المهدي ثبت و در عمليات مقدماتي والفجر يك در منطقه شرهاني به سوي جهش پليد شيطاني هجوم برده و در تاريخ 22/1/62 خون سرخ خود را به پاي شجره طيبه جمهوري اسلامي كه خونبها و صاره خون همرزمان و برادران ديني او بود جهت رشد و تكامل عطا نمود و عاشقانه به وصال دوست و معشوق خود كه سالها و ماهها در عشق او مي سوخت رسيد و به آرزوي ديرينه خود كه شهادت بود نائل گشت .
شهيد محمد نيكروز در منطقه شرهاني در تاريخ 22/1/62 به شهادت رسيد و بعنوان مفقودالاثر اعلام گرديد و خانواده و دوستان از زيارت قبر مطهرش به مدت هشت سال محروم بودند و در تاريخ 8/12/70 اعلام شهادت و جسد مطهرشان به خانواده تحويل و در قبرستان شهداي سپاخنگ با حضور دوستان و برادران ديني با شكوهي خاص دفن و خاكسپاري گرديد . روحش شاد و راهش پررهرو باد .
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد