شهدای تیر
شهيد افسانه اولين كسي بود كه در داير نمودن كلاس درس به من كمك نمود و از همان دوران ابتدايي اخلاق و رفتارش با بقيه دانش آموزان تفاوت داشت .
 مختصری از زندگینامه شهید جاني افسانه

نام شهید: جاني

نام پدر: الورز

تاریخ تولد:1342

محل تولد: دلی پیر

تاریخ شهادت:63/4/30

محل شهادت: سردشت

زیارتگاه : روستای کلایه سفلی

 

زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحيم

والذين قتلوا في سبيل الله فلن يضل اعمالهم        سوره محمد (ص)آيه 4

يعني كساني كه در راه خدا كشته شده اند هرگز اعمالشان گم نخواهد شد .

قبل از هر چيز بايد به اين سخن امام خميني در اول نهضت توجه كنيم كه وقتي از او سؤال مي كنند پيروان و طرفداران نهضت شما چه كساني هستند؟ امام بزرگوار جواب مي دهند كه پيروان من در گهواره هستند واقعاً به حق فرمودند كه طرفدارانش در گهواره اند بله در تاريخ سال 42 وقتي كه نهال انقلاب بوسيله بزرگمرد تاريخ در ميان آتش و خون دژخيمان پهلوي كاشته مي شود بنا به امر حق تعالي و محافظاني براي اين نهال تولد مي يابند .

يكي از این محافظان شهيد جاني افسانه بود كه در بهار سال 1342 در روستاي محروم دلي پير محمود در خانواده اي مسلمان پا به عرصه وجود گذاشت .پدرش آلورز افسانه مرد زحمت كشي بود كه تنها سرمايه اش فرزندانش بوده اند و روز و شب در تلاش و زحمت بوده تا نان خانواده اش را مهيا نمايد . پدر به همه فرزندانش علاقه فراوان داشت اما علاقه و مهرش به شهيد افسانه پنجمين فرزندش از همه بيشتر بود . در اين رابطه گاهي اوقات از پدر سؤال مي كردند كه چرا پسرت (شهيد) را از بقيه فرزندانت بيشتر دوست داري . در جواب مي گفت چون در چهره اش آينده خوبي مشاهده مي گردد . البته اين جواب بي دليل نبود زيرا وجود شهيد از بدو تولد در ميان خانواده و اهالي منطقه استثنايي و بطوركلي نابغه اي بود كم نظير . شهيد بعلت محروميت منطقه از هر نظر خصوصاً فقر مادي خانواده تا سن ده سالگي نتوانستند به تحصيل اشتغال پيدا كنند تا اينكه در سال 1352 وارد محيط مدرسه عشايري دلي پيرمحمود شدند و مراحل تحصيلات ابتدايي را شروع نمودند . چون ايشان از ذكاوت خاصي برخوردار بودند خيلي زود مورد توجه معلمانش قرار مي گرفت . اينك نظر يكي از معلمان درباره شهيد : شهيد افسانه اولين كسي بود كه در داير نمودن كلاس درس به من كمك نمود و از همان دوران ابتدايي اخلاق و رفتارش با بقيه دانش آموزان تفاوت داشت . در درس و بينش كسي به پاي وي نمي رسيد و به نظر مي رسيد كه اين محيط برايش تنگ است و نياز به محيط پيشرفته تري دارد .

شهيد افسانه در اخلاق و رفتار كم نظير بود . هميشه هم صحبت معلمان بود و با ما درد دل مي كرد . در سال 1357 تحصيلات ابتدايي را به پايان رساندند و وارد مرحله تحصيلات راهنمايي شدند . ابتدا در مدرسه راهنمايي آيت ا.. طالقاني دهدشت ثبت نام نمودند و مدت كوتاهي به تحصيل اشتغال ورزيد سپس به عنوان دانش آموز ممتاز همراه با چند نفر از همكلاسانش به مدرسه شبانه روزي ياسوج معرفي شدند و به كسب علم و دانش پرداختند اما چيزي از سال تحصيلي نمانده بود كه ترك تحصيل كرد و زحمات يكساله اش بي نتيجه ماند . در سال 1358 مجدداً به مدرسه آيت ا... طالقاني برگشت و درس خواندن را از سر گرفتند و آن سال را با موفقيت به پايان رساندند . سال بعد با ايجاد مدرسه راهنمايي در روستاي كلايه سفلي پايه دوم را به اتمام رساند و سال 1360 در همين مدرسه در پايه سوم ثبت نام كردند كه به دنبال آن حوزه نظام وظيفه اعلام كرد متولدين سال 1342 نمي توانند در دوره راهنمايي تحصيل نمايند . بنابراين از مدرسه اخراج و به علت داشتن استعداد و نبوغ فكري با توجه به سن كم در حرفه هاي مكانيكي ، رانندگي ، برق كشي تجربه پيدا كردند و تا اوايل سال 1361  براي امرار معاش خانواده مشغول كار شدند . در سال 1361 براساس تعقل و تفكر و تشخيص و تحقيق در وجود او انقلابي ايجاد و هواي رفتن به جبهه را نمودند و همينجاست كه يك بينش حق گرايانه را براي سعادت دو دنيا پي ريزي كردند اما به دنبال تصميمش براي رفتن به جبهه بارها از او جلوگيري نمودند و اينكار دو علت داشت اول اينكه يكي از برادرانش مشغول انجام وظيفه خدمت مقدس سربازي بود . ثانياً پدر و مادرش به او علاقه خاصي داشتند و در كل او شمعي بود روشن كه با نور روشن جلوه گر بود و بقيه افراد خانواده منور و بلبلي بود نغمه سرا كه به باغ خانه طراوت خاصي مي بخشيد . ولي چون خود انتخابگر بود ممانعت از وي براي رفتن به جبهه فايده اي نداشت و در تاريخ 61/3/29 از طرف بسيج سپاه پاسداران دهدشت به جبهه جنگ اعزام و مدت سه ماه در جبهه جنوب واحد جمعي تيپ المهدي عليه بعثيون كافر به مبارزه پرداخت . سمت ايشان در اين مأموريت تيربارچي بود كه كمك كارش شهيد و خود بعد از اتمام مأموريت سالم برگشتند چون ايشان بعلت كثرت سن از تحصيل محروم شده بود در تاريخ 21/10/61 داوطلبانه به خدمت سربازي فراخوانده شد دوره آموزشي را در هنگ ژاندارمري فيروزآباد فارس گذراند بعد از آن در شهر مهاباد به عنوان پاسدار وظیفه مشغول نبرد شد که پس از رشادتهای بسیار سرانجام به تاریخ 63/4/30 در منطقه سردشت به سعادت شهادت نایل آمد.

لذت حضور در مجلس ائمه طاهرین براو جاودانه باد .

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده