تاملی بر زندگی شهید سیروس مرادی فتح
نام شهید: سیروس
تاریخ تولد: 1343
تاریخ شهادت: 62/5/8
محل شهادت: محور حاج عمران
زندگینامه
بسم رب الشهداء
والصديقين
زندگي نامه
چهارمين شهيد از روستاي فتح را با قلم قاصر خود رقم مي زنيم باشد كه خداوند ما را
در حفظ روند اين حركت جديد قرن بيستم موفق بدارد. چهارمين شهيد دانش آموز حزب الهي
انسان با ارزش ما،مجاهد في سبيل الله ما، جان بركف و پاسدار قرآن و كسي كه بخاطر
رسيدن به لقاء پروردگار خود از تنها سرمايه زندگي خود گذشت .
اين شهيد
افتخارآفرين در سال 1342 متولد شد ساليان سال با چنگالهاي فقر و محروميت دست و
پنجه نرم نمود در سن 6 سالگي به مدرسه روستايي راه يافت و با هوش و استعداد
فراواني كه داشت دوران ابتدايي را با افتخار و به سرعت سپري نمود در بين همه دانش
آموزان از نظر درسي نمونه و اسوه بودن را تا لحظه شهادت حفظ كرد و هيچگاه از اين
موقعيت تنزل نكرد و مهارتش در مقايسه با ديگران از نظر بينش و شناخت سرآمد ديگران
بود. از نظر اخلاقي هم بين تمام مردم معروف بود و همه به جان او دعا مي كردند و
بعد از فارغ شدن از تحصيلات ابتدايي وارد مدرسه راهنمايي باشت شد و با اينكه از
نظر مادي در مضيقه بود اما هيچگاه اين مضيقه ها نتوانست او را از ادامه تحصيل باز
دارد زيرا در كسب دانش مصمم بود.
بعد از پايان
دوره راهنمايي وارد دبيرستان 17 شهريور باشت شد و در سال دوم نظري راهي شهرستان
گچساران گشت و وارد دبيرستان استاد شهيد مطهري شد و با برادر شهيد علي ويس عليزاده
كه تا لحظه شهادت با هم بودند به تحصيل ادامه داد.بخاطر عشق و علاقه وافري كه نسبت به
انقلاب و امام داشت و احساس مسئوليتي كه داشت وارد انجمن اسلامي دبيرستان شد.علاوه بر اينها به خاطر علاقه و ادامه
فعاليت در شاخه دانش آموزي حزب جمهوري اسلامي دفتر گچساران نيز عضويت داشت و به
خاطر عشقي كه به گفته رهبر عزيز(مملكت اسلامي همه اش بايد نظامي باشد) داشت در
ستاد مقاومت مشغول حفاظت و حراست از دستاوردهاي انقلاب و خون شهيدان بود
.اما همه اين
فعاليتها روح پرعظمت و انقلابي او را اقناع نمي كرد و عشق رفتن به جبهه ها را در
سر مي پروراند و به صورت ايده آلي اين عشق را در فكر خود جاي داده بود
.و بارها مي گفت
اي كاش مي توانستم همانند ديگر مجاهدان در جبهه حضور يافته و هم آغوش با آنان باشم
تا اينكه عنايت و لطف پروردگار شامل حالش شد.و در تاريخ 61/6/26 همراه با ديگر
برادران خود روانه جبهه جنگ حق عليه باطل شد و از شدت شوق و شعف سر از پا نمي
شناخت و خودش مي گفت نمي دانم فاصله شيراز تا دهلران را چه مدت طي كردم و اين
نهايت عشق و علاقه او را در رفتن به جبهه مي رساند و بعد از طي مدت سه ماه مأموريت
به آغوش گرم خانواده بازگشت اما كسي كه عاشق است مگر فراق يار را مي تواند تحمل
كند.دوري از دانشگاه امام زمان(عج) را خسران
مي دانست و بعد از مدتي كه به تحصيل ادامه داد شوق رفتن به جبهه اعلام كرد و در
تاريخ 62/1/23 همراه عده اي از برادران خود مخصوصاً شهيد پرافتخار علي ويس
عليزاده راهي جبهه ي (جنوب غربي) عين خوش شد اما چيزي كه قابل بيان است و هميشه
ورد زبانش بود حديث شيرين و دوست داشتني (من طلبني وجدني، و من وجدني عرفني و من
عرفني عشقني عشقته، و من عشقته قتلته
دو ماه مأموريت
چون حمله اي صورت نگرفت حاضر نشد به خانه برگردد و تمديد مأموريت نمود كه تمديد
مأموريتش همزمان با نقل و انتقال تيپ المهدي به غرب كشور بود كه همراه تيپ عازم
جبهه غرب شد و سرانجام در عمليات والفجر 2 در محور حاج عمران(عراق) به درجه رفيع
شهادت نائل آمد.و به لقاء الله پيوست و با شهادت و
افتخار بزرگي را نصيب خود و خانواده و روستا و امت شهيدپرور ايران نمود كه پيكر
پاك و مطهر اين شهيد عزيز و اين سرباز جانباز اسلام در تاريخ 15/5/62
پس از تشييع
جنازه باشكوه در قطعه شهداي روستاي فتح در كنار ديگر شهيدان اين روستا جهادگر شهيد
كرمعلي عليزاده،برادر شهيد علي ويس عليزاده، برادر شهيد ناصر فتحي به خاك سپرده
شد.
مطالبي كه در
ارتباط با اين شهيد بايد متذكر شويم در دو قسمت است قسمت اول خصوصيات ايشان در
روستا و در محل زندگي است و قسمت دوم مربوط به جبهه است . در روستا بعد از محروميت از تحصيلات
زندگي مظلوميتش در بين دانش آموزان عيان و آشكار بود .و به خاطر همين مظلوميت او بود كه توجه
همه را به خود جلب نموده بود ، دوست داشتن وي به خاطر جنگي بود.كه در تحصيل دانش از خود نشان مي داد در
جبهه همان حالتي را كه در ده داشت نيز حفظ كرد بارها به او گفته مي شود كه برادر
پلاك و كارت شناسايي خود را همراه ببر مي گفت كه به هر حال من براي شهيد شدن آمده
ام، نيامده ام فقط بعد از شهادت بدنم را به روستايم ببرند.زيرا هدف من اين نيست چون هدف شهادت است
بدن در هركجا بماند اشكالي ندارد.در جبهه اين قدر اسلامي با برادران
برخورد مي كرد كه همه مي گفتند در صورت حمله اين برادر شهيد خواهد شد زيرا نوراني
شده بود و واقعاً هم لباس شهادت بر اندامش برازنده بود،خداوند به بركت عزيزان ما
را موفق به ادامه راهشان بدارد.
روحش شاد و راهش
پررهرو باد.
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد