برای بازسازی پیش قدم شد
گذری بر زندگی شهید:
سيدحسين بالدار در سال 1315 در سوق متولد شد با الهام از فضاي حاكم بر خانه پدري و براي زنده نگه داشتن سنت اسم گذاري و به ياد بزرگ مرد كربلا در آن سالهاي سياهي و حاكميت يزيديان پدر نام او را حسين گذاشت . او با نغمه هاي روح بخش معنويت به دنيا آمد و در سايه خانه اي بزرگ شد كه سحر با نواي روح بخش كلام الله قرآن مجيد و نواي خوش پدر . او كودكي را در مكتب كوچك و ساده پدر به فراگيري قرآن مجيد گذراند . براستي كه براي آدمي وصف بسياري چيزها شايد غيرممكن باشد . افتادن رزمنده اي بر بستري از خاك و چكه چكه كردن خون سر او بر خاكهاي نرم جنوب و غرب يا آهن پاره هاي كارخانه يا فرش مسجد و لبه محراب را چه كسي مي تواند وصف نمايد .
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
دوران جوانی:
او در سالهاي جواني همراه ديگر برادران بناي زندگي را بر برادري
گذاشته و هميشه پرتلاش و مجاهدي خستگي ناپذير بود چرا كه همان كسي كه براي خانه اش
تلاش نمايد مجاهد راه خداست . براي معاش خانه و زندگي سالها در سفر و خضر ،غربت و
وطن در شركتهاي مختلف به كسب و كار مشغول و جواني را در زهد و طاعت و معاش براي معاد
گذراند . او در خانه و بين مردم اخلاق خاص و مبارزي داشت . مطالعه كتب مذهبي در حدي
وسيع و جملات و سخن گفتن وي همه و همه نشان از بالايي سطح معرفت ايشان داشت و در بين
برادران و خويشان و اقوامان او هميشه براي همه نشانه بود . اين از ناله هاي جانسوز
خواهران و دختران و زن برادران و اقوامان شهيد كه او را در شعرهاي خود ستون خانه ناميدند
آشكار است . كساني كه با وي آشنايي دارند مي دانند كه او به مصداق نمن كان يرجوا لقاء
ربه به ملاقات پروردگارش دل بسته بود و در تلاش بود تا با انجام اعمال صالح خود را
به جوار قرب نزديكتر سازد . او در ميدان اجتماع مردي فداكار ،سرشناس و مزين به اخلاق
حسنه بود براستي كدامين صفت و فضيلت اخلاقي وي را به ياد آوريم كه او خود خميرمايه
اخلاق بود و پاكي را اسوه اي لايق ،او تبلور غيرت ما بود . بهاري بود كه با ديدن رخ
پرتو افشانش آرامش مي يافتيم و نامش در غيابت ذكر محفلمان بود .
همراه انقلاب
در دوران انقلاب اسلامي
همراه سيل خروشان مردم غيورمان بر پهنه كوچه هاي خاكي مان فرياد بركناري حكومت ستمشاهي
را سر مي داد و در مسجد و روضه و تظاهرات از اقيانوس مردمي بود كه بي مهابا بر عليه
نظام ظلم شعار مي دادند . با سپري شدن آن سالهاي آتش و خون شهيد بالدار در سال
1358 به عضويت و كاركردن در شركت نفت گچساران پرداخت كه از همان ابتدا با توجه به حاكميت
ارزشهاي جديد رسالتي را كه بر دوش همه سادات علوي است و آن حفظ حرمت نسل سيدة العالمين
زهرا(س) است به نحوي چشمگير اجرا نمود و نمونه كارگري پرتلاش و صادق و متعهد و متخصص
بود . وي بارها از طرف مسئولان شركت نفت تشويق گرديد اما او خود شوري در دل داشت كه
از هر تشويقي والاتر بود و همانا رضايت پروردگار متعال بود .
شور وشوق نبرد
شهيد بالدار يكي از كساني بود كه مشتاقانه براي بازسازي مناطق جنگي پيش قدم شده بود . شور و شوق نبرد رويارو با مهاجمان و حراميان عراقي او را واداشت تا خانه و كار و شادي و شور فرزندانش را رها كرده و به ديار غيرت و مردانگي بشتابد و به نداي امير قافله اسلام لبيك بگويد . آري او اگر چه در كربلا نبود تا جان به كف و قدوم مولايش بسايد اما امروزه همان جان را بر روي زره پوشيده تا انتقام روز استثمار و غربت سيدمان حسين (ع) را از حرمله زاده هاي يزيد صفت بگيرد . بعد از پايان مأموريت دوباره سر كار خود برگشت . اما هركس را عاقبتي است خورشيد همه خاموش مي شود .براي فرزندان هر پدري شام غريباني است و شام غريبان فرزندان حسين نيز فرا رسيد . جغدهاي آسماني دشمن پليد و بعث كافر در روز 66/5/19 ساعت 8 صبح آرامش شهر گچساران را بر هم زده و آنها كه در جبهه كار و تلاش در آن گرماي طاقت فرسا براي رهايي از يوغ بيگانگان و زند نگه داشتن شجره مباركه الزيتونةلاشرقية و لاغربية تلاش مي كردند به خاك و خون كشيد و سيد حسين ما نيز چون خيل شهدا به عهد الست خود لبيك گفت و به جدش سيدالشهدا پيوست . شيون بچه هاي او ،صداي نازك بچه هاي سرگردان و اندوه يتيمان كربلا را كه گذشت زمان به سنگيني آن افزوده است به ياد مي آورد كه از يكسو شنيده مي شود كه شام غريبان حسين امشب است و از سوي ديگر آواز دلسوزي مي آيد كه طفل يتيمي ز حسين گم شده . از شهيد حسين بالدار شش فرزند بر جاي مانده است.
زندگي او سراسر زنده بودن بود .
او با سعادت زندگي کرد و مرگ سعادتمند را نيز انتخاب كرد .
عاشق سَعيداً و مات سعيدا
راهش پررهرو و يادش گرامي باد .
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد