شهید "علی صفدر دژن" نقش بسزايي در مراسم تظاهرات و راهپيمايي ايفا كرد
به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد،شهیدعلي صفدر دژن سال 1340 هجري شمسي در دهكده اي گمنام و دورافتاده كهگيلويه به نام تلوندي ديده به جهان گشود. دوران طفوليت خود را در همانجا گذراند و در هشت سالگي پا به دبستان نهاد تا پايه سوم ابتدايي را در همان دهكده سپري كرد.
چون خانواده ايشان از فقر رنج مي بردند و پدر ايشان از دام و زمين زراعتي كه نان سالشان را تأمين كند برخوردار نبود دهكده را ترك كردند و به شهركي به نام دهدشت كه در شرف سازندگي و گسترش بود انتقال يافتند .
پدرش استعداد بنايي داشت به همين سبب شغل بنايي پيشه كرد هر صبح تا شام به ساختن ساختمان براي ديگران اشتغال داشت تا بتواند از اين طريق مقدمات رفاه زندگي خانواده خويش من جمله اين فرزند شهيدش را فراهم آورد.
تحصیلات
دوران تحصيل شهيد با سختي تمام مي گذشت. به طوري كه بيشتر روزهاي جمعه مجبور مي شد به همراه پدرش سركار برود و در كنار پدر كار كند . او مرد كار بود و زير كار شانه خالي نمي كرد ، از همكاري با ديگران دريغ نمي ورزيد.
هر سال تابستان كه فرا مي رسيد برادر شهيدمان دوش به دوش پدر وارد صحنه كار و كوشش مي شد تا بتواند به كمك پدر مخارج سال آينده را تأمين كند . به علت مشغول شدن به كار جهت امرار معاش برادر شهيد يكسال از درسش باز ماند ولي با بردباري تحصيلش را ادامه داد كلاس پنجم رابه پایان بردو در مدرسه راهنمايي همان شهرك شروع به تحصيل کرد ،دوران راهنمايي را پشت سر گذاشت .
اوقات فراغت
او علاقه زيادي به ورزش فوتبال داشت از اين رو بيشتر اوقات فراغت خود را صرف فوتبال و ديگر ورزشها مي كرد . وي قدم به محيط دبيرستان نهاد و در رشته علوم انساني به تحصيل مشغول شد . بيش از يك سال از دوران تحصيلش در دبيرستان نمي گذشت كه انقلاب شكوهمند ايران به رهبري زعيم عاليقدر خميني بت شكن به اوج پيروزي و شكوفايي رسيد.
شورانقلابی
آنگاه كه جرقه هاي انقلاب در شهرهاي ايران بصورت راهپيمايي ها و تظاهرات نمايان شد در شهرستان دهدشت نيز اولين راهپيمايي كه صورت گرفت از طرف دانش آموزاني صورت گرفت كه باشهید علي در يك دبيرستان درس مي خواندند.
علي يكي از افرادي بود كه نقش بسزايي در مراسم تظاهرات و راهپيمايي ايفا كرد او در جريان انقلاب بي تفاوت نبود و با عين تهديدي كه از طرف مأموران ژاندارمري بر آنها اعمال مي شد در هنگام راهپيمايي با سربازان شعارهاي ضد طاغوت و با ديگر دوستان به تظاهرات گسترش بيشتري مي دادند.
بالاخره بعد از پيروزي انقلاب خرسندانه با تحمل مشكلات و همچنين مبارزه عليه كساني كه قصد تضعيف دولت را داشتند درسش را ادامه داد ، آن سال مي رفت كه سال آخر رشته فرهنگ و ادب را پشت سر بگذارد .
ولي جوشش و خروشي كه در او به وجود آمده بود نتوانست او را در قبال جنگ ايران و عراق بي تفاوت نگه دارد اين بود كه مدرسه را ترك كرد و همراه تني چند از دوستانش جهت آموزش فنون نظامي به سپاه كازرون مراجعه نمود و بعد از يك ماه تعليمات آموزش نظامي را فراگرفت . سپس براي وداع با خانواده چند روزي پيش پدر و مادر ناتوانش برگشت . هفته وداع كه گذشت قصد مراجعت به كازرون نمود و از آنجا به جبهه خرمشهر اعزام شد.
نحوه شهادت
بعد از فتح خرمشهر ، در حالي كه يك روز در سنگر خود نشسته بود متوجه زخمي شدن يكي از همرزمانش مي شود بلادرنگ با يكي ديگر از رزمندگان به سوي آن برادر زخمي حركت كردو در حالي كه داشتند او را به جايگاه حمل مي كردند هدف شليك گلوله هاي دشمن واقع شدند.
باران گلوله بر آنها مي باريد گلوله اي به گلوي علي اصابت مي كند و از ناحيه پشت گردن وي خارج مي شود و علي بيهوش به زمين مي افتد. علي را به وسيله آمبولانس به تهران انتقال مي دهند و بعد از بيست و چند روز بستري در بيمارستان دكترها قادر به معالجه وي نشدند و چون نخاع وي در قسمت گردن آسيب ديده بود در9تیرماه سال 61 (مصادف با دوازدهمين روز ماه مبارك رمضان )به خيل ديگر شهيدان پيوست.
خداوند به حق سيدالشهداء امام حسين(ع) اين شهيد ما را با شهيدان كربلا مشهور و معروف گرداند و ما را نصرتي عنايت فرمايد تا بتوانيم تداوم بخش راه سرخش باشيم .
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد