شهید "فرود نوری" به بچه‌ها ميگفت؛ من به همين زودی با شما خداحافظی خواهم كرد
به گزارش نوید شاهد کهگیلویه و بویراحمد، شهید فرود نوري سال 1345 در روستاي دهنو ديده به جهان گشود و دوران كودكي را طي كرد. در سال هفتم از عمرش به مدرسه راه يافت و دوران ابتدايي را در اين روستا گذراند. در اين دوره تحصيلي تابستانها به چوپاني مشغول بود.
تحصیلات
بعد از دوران ابتدايي بابدترين امكانات در شهر ياسوج وارد مدرسه راهنمايي شد كه در اين دوره همچون قبل فقر و بيچارگي ادامه داشت با پاي پياده از زادگاهش كه حدود هفت كيلومتر با مدرسه فاصله داشت مي رفت و برمي گشت .
در فصل زمستان عذاب فراواني مي كشيد زيرا برف زيادي مي باريد و مجبور بود در اين سرماي طاقت فرسا به تحصيل خود ادامه دهد ، براي ناهار مقداري نان در پارچه اي مي گذاشت و به كمر خود مي بست .
علایق شهید
او از همان دوران كودكي علاقه و مهر زيادي به تيراندازي و اسب سواري داشت يعني طوري بود كه در اوايل بهار هنگامي كه از مدرسه تعطيل مي كرد به سوي كوه روانه مي شد و اسب سواري و كوهنوردي را پيشه خود كرده بود .
با تمام دوستانش همنشيني داشت معمولاً كم حرف بود و تبسم خنده بر لبش جاري بود سراغ نداريم كسي در تمام عمرش از او رنجيده باشد.
تحصیلات راهنمایی
در دوران راهنمايي چون بزرگتر شده بود در اين مدت تابستانها كارگري مي كرد و خرج و معاش تحصيل خود را در مي آورد، در سال 1357 كه انقلاب تحقق پيدا كرد كم كم نواي آزادي و استقلال سر مي داد ، با شروع اولين تظاهرات در شهر با ديگر برادران شركت نمود و در موقع استراحت هميشه شعارهاي اسلامي را تكرار مي كرد. خلاصه اعتقادش نسبت به انقلاب به درجه بالا رسيد و در همان اوايل جنگ تصميم اعزام به جبهه را مد نظر قرار داده بود ولي چون سن او كم بود از رفتن او به جبهه جلوگيري به عمل مي آوردند.
در سال 1360 با شركت در مسابقه هاي دوميداني قهرماني دوميداني را به دست آورد و چندين مرتبه از طرف گروه مقاومت با اسلحه و تجهيزات نظامي مسابقه دو را اجرا كردند و مانند قبل مقام اول را كسب كرد .
عضویت در بسیج
از اوايل همان سال در گروه مقاومت بسيج شركت كرد و چون به مدرسه مي رفت تمام جمعه ها را در اين گروه مشغول نگهباني از اموال دولت و نواميس مردم بود . در تابستان سال 1361 چون از مدرسه تعطيل شد عضو بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و به مدت سه ماه در اردوي بسيج فعاليت كرد و در اين ايام چندين بار به قصد جبهه تا دوگنبدان و اهواز رفت و به دلايلي از او جلوگيري مي كردند .
از قول دوستانش او هميشه كلمه شهادت را بر زبانش جاري مي كرد و به بچه ها مي گفت من به همين زودي با شما خداحافظي خواهم كرد.
شهادت
در 14مرداد سال 61 به سوي جبهه شتافت ، گويا بعد از حملات مهم در شب اول و دوم در قلب دشمن در جبهه غرب شجاعانه مي جنگيد و در شب سوم عمليات در 21مرداد سال 61 ساعت 8 شب در حالي كه به دشمن زبون حمله مي برد شربت شهادت نوشيد . روحش شاد و روانش گرامي باد.
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد
