نوید شاهد - شهید "حجت الله درخش" چون باید عازم خدمت مقدس سربازی می شد و در مقابل ضد انقلاب و جیره خواران استکبار جهانی از انقلاب و مرز و بوم ایران دفاع می کرد، ندای رهبر را لبیک گفت و عازم خدمت مقدس سربازی شد.

به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد،شهید حجت الله درخش سال 1341 در خانواده مذهبی شهر دهدشت دیده به جهان گشود و تا سن 5 سالگی در حومه شهرستان دهدشت زندگی نمود . در سن شش سالگی عازم مکتب علم و تحصیل گردید ، شهید عزیزمان با وجود مشکلات که می باست صبح از روستا به شهر می آمد برای تحصیل و شب باز هم به روستا باز می گشت ولی با شدت علاقه به درس ومشق و سعی و کوششی که داشت دوران ابتدایی را با موفقیت کامل به پایان رسانید.

 وی دوران راهنمایی را در مدرسه سید محمود طالقانی و شهید مطهری با تمام تلاش و عشق و علاقه به پایان رساند و در میان همکلاسان انگشت نمای خاص و عام بود. ورود ایشان به دبیرستان همگام بود با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران .برادر عزیزمان در این زمان هم نان آور خانه بود و هم مشغول تحصیل و در انقلاب فعالیتهای زیادی داشت، هم تظاهرات و هم پخش پوستر امام راحلمان در میان مردم .

سال سوم دبیرستان را با موفقیت کامل به پایان رساند. چون مشکلات زیاد بود سعی کرد بیشتر کارهای خانه را انجام دهد . مغازه ای در خیابان امام خمینی جنوبی افتتاح نمود و کارش رونق گرفت .

 چون باید عازم خدمت مقدس سربازی می شد و در مقابل ضد انقلاب و جیره خواران استکبار جهانی از انقلاب و مرز و بوم ایران دفاع می کرد ندای رهبر را لبیک گفت و عازم خدمت مقدس سربازی شد.

 ایشان اوایل خدمت خویش را در پادگان آموزشی 05 کرمان با تحمل سختیها به پایان رسانید و بعد ازآموزش عازم کردستان جهت مقابله با از خدا بی خبران کمله و دمکرات گردید. حدود یکسال در منطقه کوهستانی و صعب العبور اواتان به عنوان نیروی بیسیم چی و تامین جاده مشغول خدمت بود تا اینکه مسئولین تشخیص دادند به منطقه حاج عمران جهت مقابله با بعثیون ادامه خدمت دهند .

مدت بیست ماه از خدمت خود را سپری نموده بود که بر اثر ترکش خمپاره زخمی گردید و وی را در سنگر پانسمان و بستری نمودند و مدتی کمتر از 5 ساعت از زخمی شدن وی نمی گذشت که نیروهای بعثی به آنها حمله کردند و منطقه را به تصرف خود درآوردند و تا جاییکه یکی از همسنگران وی جهت نجات ایشان گفته بود تا تو را با خود ببرم، در جواب گفته بود که تو سعی کن جان خود را نجات بده و ما را هر چه آید خوش اید.

بعد از آن زمان یعنی (24 اردیبهشت سال 65)  تا هفت سال و اندی هیچ خبری از ایشان نداشتیم و هر روز انتظار آمدنش را می کشیدیم و هر اسیری که آزاد می شد ما سراغ وی را از او می گرفتیم ، تا اینکه بعد از این همه چشم انتظاری یوسف گمگشته ما به سوی وطن کنعان باز آمد.

 روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده