خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - شهید «نادر شادیوند» از شهدای فرهنگی استان ایلام است که به عنوان بسیجی به دفاع از مملکت خویش پرداخت و سرانجام در آبان ماه 1366 در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می گوید: «نادر بارها به من می گفت مادر دوست دارم من شهید بشوم و تو مادر شهید...». در ادامه فیلم این گفتگو تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۲۰۷۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱
نوید شاهد - «گفتم باشد کاری میکنم که فردا و پس فردا خودتان من را بیرون کنید. صبحگاه که برگزار میشد اسامی را که میخواندند، من از زیر پتو و بالای کانکس میگفتم حاضر، من اینجا هستم! آنها هم یکدیگر را نگاه میکردند ...» ادامه این خاطره را از رزمنده دفاع مقدس "ولیالله محمدی" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰
شهید«محمد یوسف میربلوچزهی»:
نوید شاهد - شهید «محمد یوسف میربلوچزهی» از شهدای آبانماه 64 که طی عملیاتی در کمین اشرار افتاده و به درجه شهادت رسید. در سالروز شهادتش خاطرهای از زبان همسر «محمد یوسف میربلوچزهی» منتشر شد. که در آن شهید بیان میکند: شهید میشوم، یاد و خاطرهام را زنده کنید.
کد خبر: ۵۲۰۷۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰
پیرامون شهید " محمد اسدی خانوکی"؛
نوید شاهد- در خاطرات همسر شهید " محمد اسدی خانوکی" آمده است: محمد، نذر کرد که اگر خدا به او فرزندی عطا کرد، عازم جبهه شود. پسرش که به دنیا آمد، گفت: باید به عهدی که با خدا بسته ام،وفادار باشم و طبق نذری که کرده ام، به جبهه بروم. او راهی جبهه شد، روزی که جنازه اش را برای خاکسپاری به زادگاهش آوردند، پسرش، سه ماه بیشتر نداشت.
کد خبر: ۵۲۰۷۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - «زرینتاج امیرکمالی» مادر شهید دوران دفاع مقدس «حسین کمالیدهقان» در خاطرات فرزند شهیدش بیان میکند:«حسین نماز شب میخواند. از پدرش اجازه گرفت و به جبهه رفت. به مرخصی نیامد تا شهید شد. او پاک و خدایی بود. پدرش میگفت: این بچه مال ما نیست شهید می شود و همینطور هم شد.»
کد خبر: ۵۲۰۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹
گفتگوی تصویری با مادر شهید" بیات"؛
مادر شهید «حمید بیات»، گفت: «زمانی که فرزندم به جبهه اعزام شد در عملیات های مختلفی شرکت داشت و هر بار که او را می دیدم می گفت به شهادت می رسم. قبل از شهادتش باورمان شده بود که شهید می شود.»
کد خبر: ۵۲۰۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۰
خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «8»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ظهر نماز جماعت خوانده شد سپس حاجی آزادی برای برادران صحبت كرد و روضه حضرت رقيه دختر امام حسين(ع) را خواند و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۸
خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «7»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت یک بچه ها جهت نماز و ناهار پراكنده شدند و ساعت 3 دوباره در ميدان جمع شدند و از تيپ عاشورا سه گردان رزمی جدا گرديد كه گردان امام حسين (ع)، امام حسن(ع) و امام علی(ع) نام گرفت و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۷
خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «6»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در كردستان خانه ای را افراد كومله اشغال كرده بودند تا از آن بر عليه رزمندگان ما استفاده كنند. صاحب خانه زنی بود که دو بچه كوچك داشت و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۶
خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «5»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «در جمع ما بچه های شيراز همه پاسدار بودند. به جز پدر كدخدا كه او هم با ما آمده بود و قبلاً راننده اتوبوس بوده و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۲
نوید شاهد - «من هنوز چیزی ننوشتهام که به کسی خارج از نوبت زمین بدهند. شما میگویی زمینها را به دوستان و آشنایانشان میدهند. وای به روزی که من هم سفارش کسی را بکنم! آن وقت باغ را با همه محصول آن بین خودشان تقسیم میکنند! به رفیقت بگو به نوبت خودش قانع باشد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی رجایی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۹
خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «4»
شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب عاشورا در يك محل جمع شدند و با شور و حال وصف ناپذيری سينه زدند و گريستند و از آن شب های كم نظير بود و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۲۱
روایتی خواندنی از همرزم شهید « شهریار قلی پور»؛
همرزم شهید « شهریار قلی پور» می گوید: « شهید یکه و تنها با شجاعتی وصف ناپذیر زیر آتش دشمن که یک لحظه هم قطع نمی شد می رفت و تا آخرین فشنگ با آنها می جنگید.»
کد خبر: ۵۲۰۶۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
نوید شاهد - دوست شهید «علیرضا خانمحمدی» نقل میکند: «سینی چای را جلوی من نگه داشت. گفتم: با این مسئلهای که پیش آمده باز هم میری جبهه؟ گفت: یک استکان بردارین تا بگم ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، شما را به مطالعه خاطرهای از این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۵۲۰۵۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
نوید شاهد - «یکی از دوستانم به نام علی سرداری در آسایشگاه شماره هفت بود. به سرم زد برای مدتی هم شده اتاقم را با یکی عوض کنم و برم آنجا. عراقیها به هیچ وجه موافقت نمیکردند، به همین دلیل خودم یک نفر را پیدا کرده و جابهجا شدم، ولی قضیه لو رفت و با عکسالعمل نیروهای بعثی مواجه شدم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالینژاد" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۲۰۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - شهید «فتاح ابراهیمی» شهید «فتاح ابراهیمی» سوم خرداد 1347 در روستای حیدر آباد تابعه شهرستان میاندوآب، دیده به جهان گشود و سرانجام بیست و یکم مرداد 1366 در سردشت هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید را می بینید.
کد خبر: ۵۲۰۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۷
برگی از خاطرات شهدا؛
نوید شاهد - «یک روز با محمدعلی برای اقامه نماز به مسجد میرفتیم که سه تا از جوانان محل را دید و با اینکه بزرگتر از آنها بود، در سلام کردن به آنها پیشدستی کرد. من همان لحظه اعتراض کردم و گفتم: چرا شما اول سلام کردی؟ ...» ادامه این خاطره از شهید "محمدعلی برجی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۲۰۴۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۷
خاطرات شفاهی والدین شهدا:
نوید شاهد - «خاور عباسیان» مادر شهید «جعفر محمدیان» از خاطرات فرزند شهیدش اینگونه روایت میکند: «جعفر به محرم و صفر خیلی پایبند بود. در این ایام نمازش را در مسجد می خواند و در همه عزاداری ها شرکت می کرد.» در ویدئو زیر ادامه روایت مادر شهید را ببینید.
کد خبر: ۵۲۰۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
نوید شاهد - مادر «شهید یعقوب دبیری نژاد» از شهدای دوران دفاع مقدس در روایت از فرزند شهیدش می گوید: «در جبهه ترکش خورده و به شدت مجروح شده بود، در بیمارستان بستری بود و نمی توانست مرحله دوم برای قبولی در دانشگاه امتحان بدهد، نامه نوشته بود و گفته بود: خدا کند در دانشگاه الهی پذیرفته شوم.» ادامه روایت از این شهید را درکلیپ زیر ببینید.
کد خبر: ۵۲۰۴۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا | قسمت 4
نوید شاهد - پدر شهید "عبدالرحمان آذری" نقل میکند: «پسرم برای ۴ روز مرخصی به دیدن ما میآمد هنوز دو روز نشده قصد رفتن میکرد وقتی دلیلش را میپرسیدم میگفت: نباید جبههها را خالی کنید.»
کد خبر: ۵۲۰۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۶