نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - «دکترها می‌گن امیدی نیست. از خدا خواستم این بار خوب بشه تا به آرزوش برسه. مکثی کرد و پرسید: آرزو؟ منظورتون چیه؟ ...» به مناسبت سیزده آبان، در دو بخش خاطرات ی از دانش‌آموز شهید «غلامرضا ابراهیم‌طوسی» برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. نوید شاهد سمنان توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کند.
کد خبر: ۵۱۹۷۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

شهید زنجانی این جمله را با خون خود نوشت:
نوید شاهد_ در زندگی نامه شهید اصغر زنجانی آمده است: شهید زنجانی این جمله را نیز با خون خود نوشت: «به گفته خدا در قرآن شهیدان زنده اند» در ادامه زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

گفتگوی تصویری با پدر شهیدان «رضا و جلال عباسی»؛
پدر شهیدان «عباسی» گفت: با اسرار فراوان من را راضی کردند که به جبهه بروند دائما ذکر این که دفاع از آب و خاک وطن وظیفه ماست را یادآور می شدند و با این هدف جلو رفتند و هر دو در یک منطقه و در سال 1363 به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۵۱۹۷۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطرات/
نوید شاهد _ در خاطرات مادر شهید ابوالفضل ابراهیم زاده آمده است: موقعی هم که می خواست به جبهه برود گفت: مادر، مرا حلال کن اگر این چند سال به شما بی احترامی کرده ام.
کد خبر: ۵۱۹۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (56)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ساعت يک بامداد بود با دو نفر از شناسائی به طرف تپه صد و بيست حرکت کرديم. فاصله راه را دائم ذکر خدا می گفتم. هر وقت منور می زدند فوراً افراد دسته، زمين گير می شدند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (55)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « آتش زيادی از دو طرف رد و بدل می شد. ترکش توپ های خودی بر بالای سرمان رد می شد. مجبور شديم با سر نيزه سنگرهای انفرادی بزنيم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (54)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بالاخره هوا تاريک شده بود که رسيديم ثارالله در منتهی اليه کانال حفر شده بر خاکريز شن مستقر شديم. آتش عراق بر موضع شروع شد و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (53)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: « تمامی افراد دسته به دنبال هم به راه افتادند. چهره ها از خوشحالی می درخشيد. اين کاروان عاشقانی بود که مستانه وار به سوی وعده گاه عشق در حرکت بودند. و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۲

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (52)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «فرمانده ارتشی ها در گروه بود و می خواستند او را با نارنجک بکشند. يک مرتبه يک سرباز با لگد محکمی زير دست بعثی زد. نتيجه اين شد که بيش از یک هزار نفر از آنان کشته و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (51)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «من در دهکده در چالی، نزديکی خلف مسلم سمت چپ جاده اصلی شهيد فلاحی در يک اتاق گلی که بی شباهت به کلبه محرومان نبود خوابيده بودم. خستگی زيادی در من بود. هنوز چشم هايم...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (50)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «يک شب قبل از حمله را به سختی هر چه تمامتر گذرانديم. قرار بود ماه طلوع کند ولی بعثی ها بدبخت با روئی زنگارگون طلوع کردند ولی...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (49)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «ما هم با او آمديم و در کنار جاده دهکده پياده شديم و سعيد هم با آنان رفت شوش، دعای کميل بود. آهنگران هم آمده بود و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (48)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «وقتی به چهره برادران نگاه می کردم، احساس کردم در برابر تک تک آنها مسؤل هستم. خيلی ها بودند از جنگ هنوز چيزی نمی دانستند. برای اولين بار بود که حتی تفنگ به دست می گرفتند و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۹

خاطره خودنوشت شهید "نصرالله ایمانی" (47)
شهید "نصراله ایمانی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بچه های نگهبان به نقطه ای مشکوک شده بودند. بعد از کمی تفحص مشخص شد که سنگر برادران ارتش است. با ماشين به شوش رفتیم. از گرد و خاک قيافه ها عوض شده بود که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۹۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۹

مادر شهید خراسانی؛
نوید شاهد - شهید «یزدان خراسانی» متولد شهرستان سمنان از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ مادر گرامی این شهید گرانقدر خاطرات فرزند شهیدش را روایت می‌کند. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۱۹۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۹

نوید شاهد - «منم شنیدم بعضیاشون، چون وضع مالی خوبی نداشتن رفتن که خلاصه به نون و نوایی برسن! به نظر منم جبهه جای اونایی بود که احساسی بودن، حالا یه موجی اومد و اونام رفتن دیگه! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سردار گمنام دانشجوی شهید "سید ناصر سیاه‌پوش" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۹۶۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
نوید شاهد - معصومه کوهی مادر شهید «سیدحسین مطهری‌مقدم» می‌گوید: «سیدحسین خیلی با خدا بود. با اینکه سنی نداشت، ولی برای خواندن نماز جماعت همیشه با دوچرخه کوچکی که داشت، به صحن امامزاده جعفر پیشوا می‌رفت تا نماز را به جماعت بخواند.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۱۹۶۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۹

خاطره‌ای از زندگی شهید « منصور رنجبر نوری»
نوید شاهد - دختر شهید « منصور رنجبر نوری» در سالروز شهادت پدرش خاطره‌ای روایت می‌کند.
کد خبر: ۵۱۹۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۰

نوید شاهد - خاطره ای کوتاه از شهید مدافع حرم «علی کنعانی» از زبان پسر عمویش که میگفت: علی همیشه عشق به شهادت در قلبش موج می زد، او عاشق حضرت عباس بود و او را الگویش در زندگی میدانست...
کد خبر: ۵۱۹۵۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۸

گفتگوی تصویری با مادر شهید "رامین رضایی"؛
مادر شهید" رامین رضایی" می گوید: 6 ماه مانده بود که رامین فارغ التحصیل شود از دانشگاه به منزل برگشت و برای انجام کار اداری به منزل خاله اش که در تهران بود رفت منزل آنها مورد حمله بمباران هوایی دشمن قرار می گیرد و خواهر، خواهر زاده و برادرزاده و پسرم به شهادت می رسند.
کد خبر: ۵۱۹۵۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۰۸