خاطرات شهید مجید اخلاقی
برگرفته هایی از خاطرات پدر و مادر معزز شهید

صلوات به جای غیبت

همه با هم رفته بودیم غوزه بچینیم. در حال چیدن آنها از دیگران هم حرف می زدیم. مجید جلو آمد و گفت:«به جای این صحبت ها صلوات بفرستین و ذکر بگین!».

کمی بعد دیدم همه ضمن کار کردن، چیز هایی زمزمه می کنند:«اللهم صل علی محمد و آل محمد».

برگرفته از خاطره مادر شهید


آخرت باید جواب بدی

کمکم حساب کار دستش آمده بود که یک زمین چقدر آب می خواهد و چه مدت لازم است تا زمین کاملاً سیراب شود. به من می گفت:«دقت کن آب زیادی توی باغت نره، آخرت باید جواب بدی».

برگرفته از خاطره پدر شهید



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده