برای بقای حکومت «الله» خونم را نثار می کنم

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید صابر جعفری شام اسبی/ دهم اردیبهشت 1341، در روستای شام اسبی از توابع شهرستان اردبیل به دنیا آمد. پدرش مرتضی علی و مادرش ستاره نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر صنایع هواپیما سازی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوم مرداد 1361، در شلمچه به شهادت رسید. تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.

وصیت نامه شهید صابر جعفری شام اسبی منتشر شد؛

كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ *** كل من علیها فان

ملائکه مرگ حیات بخش است*** مرگ آخر زندگی نیست بلکه اول زندگی است

بعد از تقدیم عرض سلام بی کران به رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی و با درود بی کران به شهیدان انقلاب و سلام های بی کران به دوستان و آشنایان مخصوصاً پدرم و مادرم کم کم دارم. به مرگ نزدیک می شوم، مرگی که تمام شدنی نیست.

بلکه آغاز حیات است باید بنویسم اول بعد از شهادت من سلام مرا به امام برسانید، بگوئید ای امام تو تنها نیستی این مردم این جوانها مثل اهل کوفه نیستید، همه جوانها اهم از روستایی و شهری باید خون بدهد تا حضرت مهدی موعود ظهور کند.

من هم جزء همان جوانها هستم که باید خون بدهم جان بدهم در راه الله برای برقراری حکومت اسلامی همان حکومت الله است برای پایداری قرآن باید خون داد جان داد تا دشمنان قسم خورده اسلام نتوانند قداعلم کنند.

و اما خواهش من از پدرم و مخصوصاً مادرم اینست که درست که من آنها را ندیدم و ممکن آنها راضی نباشند و خواهش می کنم حلال کنید و راضی باشید و از شما جداً خواستم به هیچ عنوان برای من گریه نکنید، چون من کسی نیستم که بی هدف به میرم، من خانه زندگی پدر و مادر همه و همه را به خاطر آن از دست دادم آن به خاطر رضای الله و برای برقرار حکومت اسلامی و از آنها می خواهم که از دولت هیچ توقعی نداشته باشند و هر چه از دستشان بر می آید به جنگ زدگان کمک کنند.

و اما در مورد عقیده من راهی را که رفته ام صدرصد می دانم شهید می شوم و برو برگشتی ندارد و اعتقاد به یگانگی خدا همان توحید اعتقاد به پیغمبری حضرت محمداین عبدالله که یک رهبر اسلام است.

اعتقاد به حضرت علی که ولی خداست و امامان معصوم و اعتقاد به کتاب قرآن کتاب دین مقدس اسلام و اعتقاد به معاد مه همان آخرت است که نیکوکاران در پشت و بدکاران در جهنم.

پدرم و مادرم شما باید به خاطر شهید شدن من از خداوند تشکر کنید و بگوئید الحمد الله رب العالمین خداوند شکر که ما هم یک شهید گرفته و هیچ نگرانی نداشته باشید و چون خدا بالای سر همه هست و از شما هم می خواهم به ناصر طریقه قدم نهادن به سوی الله را نشان دهید.

همه شما را به خداوند متعال می سپارم و امیدوارم در راه الله قدم بردارید.

حالا چند قطعه شعری که موقع عازم به جبهه با هم می خوانید برای شما هم بنویسم؛

ما همه یاران وفادار حسینیم *** ما ره یاران وفادار حسینیم

از دل جان پیرو افکار خمینیم *** بگو و با دشمن بریزه خون من

که من به دیدار خدا می روم *** به جمع پاک شهدا می روم

کربلا مدرسه عشق و شهادت *** کربلا مدرسه عشق و شهادت

حماسه خون شهیدان استقامت *** بگو تو با الله پیام ثارالله

که من به دیدار خدا می روم *** به جمع پاک شهدا می روم

این دل تنگم غصه ها دارد** گویا میل کربلا دارد *** ای خدا مار ا کربلایی کن

مجلس ما را کیمیایی کن *** می روم ببینم می رود ببینم *** در کجا لیلا نوعروسش را در بغل دارد

ای خدا من ای خدای من *** رهبر ما را نرود ما را ملت ما را کربلایی کن

می روم ببینم می روم ببینم در کجا عباس می دستش از تن جدا دارد