واگويه
شنبه, ۱۰ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۰
پدرم! قصه‌ي زندگي من و غصه‌ي فراق تو يك آواز است، آواز قناري‌هاي از خانه رانده شده «آواز غم»...
نويد شاهد كردستان:

و امروز...

در خلوت تـنهايي دلم وا چه بگـويم

شرح سفرت يـا كـه بـيابان فـراقت؟

سجاده‌ي نيازم را مي‌گسترانم و به آسمان آرزوها خيره مي‌شوم، ياد آن روزهايي كه تو بودي و نديدمت.

پدر عزيزم! دستان كوچك و مشتاقم را نگاه كن كه پيوسته صداي زنگ خانه را به اميد ديدن تو مي‌شنود، هر چند هم امكان ندارد.

صبح هنگام كوچه پس كوچه‌هاي دلتنگيم را با آب زلال اميد غمناك مي‌كنم، شايد امشب به خوابم بيايي.

پدرم! قصه‌ي زندگي من و غصه‌ي فراق تو يك آواز است، آواز قناري‌هاي از خانه رانده شده «آواز غم»

پدرم! اطلس زيبا و رنگارنگ تو حتي شفق را خيره كرده و من حيران و مبهوت به عكس و جانماز تو نگاه مي‌كنم، مرا مي‌خواند كه بيايم و نماز عشق تو را زنده كنم و راه بي پايان تو را در توكل و توكل جستجو.

پدرم! سلاح تو، ابزار عشق و ايثار تو بود و امروز قلم و دفتر من بار سنگين حضور تو را در صفحات خود لمس مي‌كند و خدا مي‌داند كه به كجا مي‌كشاند.

من گرسنه‌ي عشق و نوازش بودم.

من تشنه‌ي صداي دل‌انگيز پدرم بودم و آن زمان پدر مشغول دعا و قرآنش بود، چرا كه شمع‌هاي بزم عشق همواره مي‌سوزند و مي‌مانند.

افسانه كاكه‌برايي فرزند شهيد محمد كاكه‌برايي

از شهرستان ديواندره



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده