نوید شاهد خراسان جنوبی زندگینامه " شهید محمد حسن حامد بادامی قائنی " را منتشر کرد. او در کودکی، روح پاکش با صوت قرآن کریم جلا گرفت و با آیات ملکوتی این کتاب الهی پرورش یافت. وی روز بیست و دوم فروردین 1362 در جبهه شرهانی به فیض شهادت نایل شد.
زندگینامه شهید محمد حسن حامد بادامی قائنی / جلای روح با صوت قرآن
به گزارش نوید شاهد خراسان جنوبی، شهید محمد حسن حامد بادامی قائنی روز سوم فروردین ماه سال 1338 در خانواده ای متدین و معتقد به دین مبین اسلام چشم به جهان گشود. محل تولدش روستای بیهود از توابع شهرستان قائنات بود. ایامی با طراوت که بوی گل و گیاه و رایحه بهاری نشاط و ترنم را بر چهره ها نقش می بندد و روح امید و زندگی در همگان بوجود می آورد.

جلای روح با صوت قرآن

او در کودکی، روح پاکش با صوت قرآن کریم جلا گرفت و با آیات ملکوتی این کتاب الهی پرورش یافت. سالهای اول تا ششم ابتدایی را در روستای بیهود گذراند و بعد از مدتی برای کارکردن به تهران رفته و مشغول شد. وی با اینکار خانواده اش را حمایت و کمک می کرد، تا اینکه دوران انقلاب اسلامی و مخالفتهای علنی با رژیم پهلوی به اوج خود رسید. او نیز مانند همه اقشار مردم در تظاهرات تهران علیه شاه معدوم شرکت نمود. در سال 1357 به مدت 15 روز به زندان افتاد و بعد از آزاد شدن از زندان، دست از مبارزه برنداشت و اعلامیه ها و نوارهای صوتی امام(ره) را به دست مردم می رساند.

فعالیتهای انقلابی و جبهه

بعد از پیروزی انقلاب، عضو بسیج پایگاه مرصوص مسجد صاحب الزمان (ع) تهران شد. بعد از اعزام به جبهه ها و در طول مدت نبرد، در سال 1361 در حمله مقدماتی والفجر شرکت داشت. در حملات بعدی این عملیات، سرانجام در تاریخ بیست و دوم فرورین ماه سال 1362 در منطقه شرهانی به فیض شهادت نایل شد. پیکر پاک شهید به زادگاهش برنگشت.

روایتی از شهید

یکی از پاسداران همسنگرش ، اینگونه نقل می کند : « در مدت سه ماه که با برادر پاسدار شهید محمد حسن حامد بادامی در جبهه بودم هیچ وقت ندیدم که نمازش را به تنهایی بخواند. همیشه نمازش را با جماعت می خواند و بیشتر وقتها با یکی از برادران بسیج که .... نام داشت نماز شب را می خواند و در دعای توسل و دعای کمیل همیشه شرکت می کرد. از موقعی که به جبهه آمده بود، خیلی خوشحال بود. مثل اینکه خداوند به او وعده بهشت داده بود. در موقع استراحت و بیکاری به مطالعه کتابهای استاد شهید مطهری و شهید محراب دستغیب می پرداخت. اخلاق اسلامی بسیار خوبی داشت و همیشه امام را دعا می کرد و برای خودش هم دعا می کرد و می گفت خدایا اگر شهادتم در راه تو نباشد مرا شهید نکن. چند روز بیشتر به عملیات نمانده بود که کار بچه ها مشخص شده بود. یکی تیرانداز و یکی آر.پی.جی زن و امدادگر و دیگری تیربارچی. شهید بادامی تک تیرانداز بود ولی چون حمل مجروح سخت بود و هیچیک از بچه ها مسئولیت این کار را قبول نمی کردند شهید بادامی و برادر عبدی داوطلب شدند و مسئولیت حمل مجروحین را به عهده گرفتند و حمله شروع شد و شهید بادامی مجروحین را به پشت خط انتقال می داد تا اینکه سرانجام به آرزوی خودش که همانا شهادت بود، رسید. »

روحش شاد و یادش گرامی.


منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده