گذری بر خاطرات شهید «محمد اسماعیلی»؛
نوید شاهد - برادر شهید "محمد اسماعیلی " نقل می‌کند: «برادرم برای رفتن به جبهه ذوق و شوق بسیاری داشت. شب قبل از رفتن به جبهه، به مسجد رفت و آنجا را نظافت کرد.» در ادامه متن دو خاطره از این شهید والامقام را می‌خوانید.

به گزارش نوید شاهد گلستان: شهید محمد اسماعیلی، سوم فروردین ۱۳۳۳ در روستای مزج از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش مهدی و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. راننده آمبولانس بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پانزدهم تیر ۱۳۶۷ با سمت راننده آمبولانس در بمباران شیمیایی حلبچه عراق به شهادت رسید. مزار او را در گلزار شهدای امامزاده یحیی بن زید شهرستان گنبدکاووس واقع است.

 

شب آخر

 

گذری بر خاطرات شهید محمد اسماعیلی

مهر مادری

برادرم همیشه مادرم را بغل می کرد و می گفت: من چاکرتم، نوکرتم و او را می بوسید. مادرم همیشه به او می گفت: پسر جان، تمام برادرهایت ازدواج کرده اند تو جرا ازدواج نمی کنی؟ شهید لبخند تحویل مادر می داد و می گفت: من مادرم را خیلی دوست دارم به همین دلیل دلم نمی خواهد ازدواج کنم.

اگر بارگران بودیم و رفتیم
زمانی که داشت به جبهه می رفت، برای مادرم و من این شعر را خواند
اگر بار گران بودیم و رفتیم
اگر بی خانمان بودیم و رفتیم
من به جبهه می روم و دیگر باز نمی گردم. به راستی که او رفت و دیگر بازنگشت.

شب آخر


وقتی که برای آخرین بار می خواست به جبهه برود ذوق و شوق زیادی داشت. به مسجد رفت و تمام شیشه های مسجد را تمیز کرد و شست. بعد ماشین خودش را هم تمیز کرد. صبح زود خداحافظی کرد به جبهه رفت و عاشقانه شهید شد.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده