«خدایا! می‌دانم که اگر مرا عذاب نمایی مستحق آن هستم ولی خودت گفتی نا امید نباشید و مرا بخوانید تا شما را اجابت نمایم. تو را به حرمت محمد (ص)؛ آخرین فرستاده‌ات قَسمت می‌دهم که مرا با فضل و کرمت محاکمه نمایی نه با عدالت.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به عارفانه‌هایی دلنشین از شهید گرانقدر «مهدی باقریان» جلب می‌کند.

خدایا! مرا با فضل و کرمت محاکمه نما نه با عدالتت!

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید مهدی باقریان شانزدهم بهمن ۱۳۳۹ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش علی‌‏اصغر، آهنگر بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۴ در مهران توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‌‏رضای زادگاهش واقع است.

 

عارفانه‌هایی از شهید:

خداوندا! تو را به تمام مقربان درگاهت قسم می‌دهم

این دنیای مادی چون زندانی است و لحظاتی اندک، پس چه خوب است خاتمه این زندگی در راه جهاد و اطاعت خداوند متعال باشد و راضی به رضایش باشیم و سختی‌های راه را بر خود خریدار شویم؛ زیرا که بنده‌ای ضعیف و ناتوان هستیم.

ای خدای من و ای معبود من! در حالی بسویت آمده‌ام که بسیار گناهکار، شرمنده و پشیمان از اعمال گذشته خود هستم.

خدایا! مرا با فضل و کرمت محاکمه نما نه با عدالتت!

خدایا! تو خود می‌دانی که در این رهگذر کوتاه عمر، کاری جز گناه در برابر تو انجام نداده‌ام، تو خیر من را می‌خواستی ولی باز با شقاوت هر چه بیشتر، جلوی تو ایستادم و موافق خواسته‌های نفسم عمل کردم، پس تو را به مقربان درگاهت قسم می‌دهم که مرا ببخشی و مورد عفو خود قرار دهی و در آن روزی که همه در برابر گناهان خود سرافکنده هستند مرا سربلند گردانی.

خدایا! می‌دانم که اگر مرا عذاب نمایی مستحق آن هستم ولی خودت گفتی نا امید نباشید و مرا بخوانید تا شما را اجابت نمایم و من هم می‌دانم که بسیار رئوف و مهربانی، پس خدایا تو را به حرمت محمد (ص)؛ آخرین فرستاده‌ات قَسمت می‌دهم که مرا با فضل و کرمت محاکمه نمایی نه با عدالت.

بیشتر بخوانید: ما برای اعتلای کلمه توحید آمده‌ایم/ هر عملی بدون داشتن ولایت بیهوده است

تو را سپاس که مرا از منجلاب‌های فساد و تباهی بیرون کشیدی

ای خدای من! تو را سپاس که مرا از منجلاب‌های فساد و تباهی بیرون کشیدی و ابرهای سیاه گناه را در آسمان وجودم کنار زدی و نور ایمان را در دل تاریک و ظلمانی من روشن کردی.

ای خدای من! نمی‌دانم از چه برایت بگویم و از چه چیزی در این تکه کاغذ که آخرین درد و دل‌ها و وصیت‌هاست و همانا از اعماق وجودم گفته می‌شود و احساس می‌کنم نمی‌توانم آن را بر روی کاغذ بیاورم از چه بگویم که در حقم نکردی.

تو در عوضِ بدی‌ها من، خوبی کردی و عیب‌های مرا پوشاندی

ای خدا! شرمنده‌ام از گناهانم، از گناهانی که در پاسخ به خوبی‌های تو داده‌ام، هرگاه که در دوراهی زندگی گناهی از من سر می‌زد همیشه منتظر بودم مجازاتم کنی و آبرویم را بریزی ولی تو در عوضِ بدی‌ها من، خوبی کردی و عیب‌های مرا پوشاندی و مرا پیش بندگان صالحت شرمنده نکردی، اگر در این حرکت لغزشی در کار و یا در اخلاصم ذره‌ای اختلال بود به فضل و کرم خودت از آن درگذر و ما را به حق آخرین سفیر، آنطوریکه تو می‌خواهی باشیم قرار ده.

خدایا! گناه بسیار کرده‌ام و مستحق عذابم عذابی دردناک، ولی خدایا! به تو امیدوارم. خدایا! به تو امیدوارم.

خدایا! تو پذیرنده و بخشنده‌ای می‌دانم اگر با عدل خود با من رفتار کنی هرگز نخواهم توانست آن را تحمل کنم، معبودا! این عبد ضعیف می‌داند به خود ظلم کرده اما باز هم نا امید نگشته.

 

منبع: کتاب چراغ راه؛ زندگی‌نامه و خاطرات شهید مهدی باقریان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده