دلنوشته فرزند شهید محمداسماعیل دلاور«2»
شهید محمد اسماعیل دلاور از شهدای گرانقدر نیروی انتظامی است که مرداد سال ۱۳۷۳ توسط اشرار به شهادت رسید. دلنوشته «عالیه دلاور» فرزند این شهید بزرگوار که به مناسبت سالروز آسمانی شدن پدر به نگارش در آورده است را در نوید شاهد بخوانید.

پدرم درنگ، لحظه‌ای هم قدم گام‌های کودکی‌ام باش | سفری که سوغاتش پیکر به خون نشسته تو بود

به گزارش نوید شاهد فارس،، شهید محمداسماعیل دلاور ششم مهر ماه ۱۳۳۳ در بخش خشت شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران تحصیلی، سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد. وی پس از فداکاری های فراوان در نیروی انتظامی، ۲۴ مرداد سال ۱۳۷۳ در درگیری با اشرار در شهر دوراهک از توابع شهرستان دیر استان بوشهر به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای خشت به خاک سپرده شد.

دلنوشته "عالیه دلاور" فرزند شهید محمداسماعیل دلاور به مناسبت بیست و هشتمین سالروز شهادت پدر:

سلام پدر شهیدم؛

اگر قلمم یاری کند و اشک لحظه‌ای امانم دهد، می‌خواهم همسفرم باشی و کودکی‌ام را با من قدم بزنی.‌‌
کوچه خاطره‌هایم منتهی به روزهایی است که در انتظار تو گذشت. خاطرم هست که شبی بند پوتین‌هایت را محکم بستی، تفنگت را به دوش گرفتی و همچون مولایمان امام حسین(علیه السلام) به پای عقیده‌ات همسفر غریبی شدی و به مهمانی خدا رفتی.

پدر جانم؛ من همان دختر ۵ساله‌ات بودم که روزها، کوچه‌های غربت و تنهایی‌ام را به دنبال تو گشتم. به همان سن کودکی‌ام بودم که بازی سخت انتظار را یاد گرفتم. ساعت‌ها نشستن به انتظار دیدن حتی شباهتی به تو...

گرچه نبودی دخترت را در آغوش پُر مهرت بـگیری، من اما اینجا، قاب عکست را هر روز به آغوش می‌کشیدم. برایت بگویم از مادرم، ڪه زینبی‌وار و صبورانه، یکه و تنها، بـار سختی زندگی و دلتنگی یتیمانت را به دوش کشید.

رفتے پدر، مادرم اما سال‌هاست که به رسم مهر و وفا، در کوچه خاطره‌ها، یاد تو را با اشک‌هایش بدرقه می‌کند.
پدر جانم؛ شب رفتنت به من گفتی که می‌روی سفر، ای وای از دلم و آه از آن سفر، که تنها سوغاتش پیکر پاک و بی‌جان تو بود.

فرزندت عالیه دلاور. مرداد سال ۱۴۰۱
انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده