مروری بر زندگی شهید «جابر قادری»؛
شهید «احمد قادری» سال 1339 در نفت شهر از توابع شهرستان قصرشیرین متولد شد. او علاوه بر مطالعه کتب درسی‌اش در موارد (فرهنگی، اجتماعی، دینی، سیاسی و غیره ...) نیز مطالعه داشت تا اینکه کلیه کتب دینی و سیاسی مذاهب دیگر را مطالعه و اسلام را البته نه به طور تلقینی بلکه به طور تحقیقی بر ادیان دیگر ترجیح داده و از آن پس همانند گذشته در مقابل همه کس و در همه جا مدافع سرسخت اسلام بود.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «احمد قادری» سال1339 در نفت شهر از توابع شهرستان قصر شیرین متولد شد و در سن 9 سالگی به همراه خانواده به کرمانشاه عزیمت نمود. دوران دبستان را با موفقیت به پایان رسانید و سال سوم متوسطه با انتخاب خویش به مسجد سلیمان رفت و وارد دبیرستان صنعتی نیروی زمینی شد. به مدت دو سال تحصیلاتش را در دبیرستان صنعتی ادامه داد، سپس به علت جبر حاکم به وسیله رژیم طاغوت که در آن زمان در ارتش حکمفرما بود بنای مخالفت با مجریان امور را گذاشت و متصدیان و فرماندهان نظامی وی چندین بار نامبرده را مورد مسائلی از قبیل تهدید و غیره قرار داده و پس از آنکه او را در تصمیم و عقیده اش مصمم دیدند او را به حال خود گذاشتند اما در عین حال ناظر بر اعمال وی بودند. تا اینکه طی یک بازرسی که از کمد وسایل وی به عمل آوردند از او چندین کتاب دینی به دست آوردند و آنها نیز پس از یک محاکمۀ ظاهری آرا خود را مبنی بر زندان رفتن او اعلام کردند.

مدافع سرسخت دین اسلام

فرار از دست رژیم طاغوت
آن شب قبل از طلوع خورشید و رفتن به بیدادگاه شاه خائن «شهید قادری» با یک فرار جوانمردانه سیم‌های خاردار پادگان را قطع و موفق به فرار می‌گردد و مستقیماً از طریق اهواز به کرمانشاه می‌آید و خانواده‌اش را در جریان قرار می دهد.
پس از گذشت چندین هفته مادر وی جهت کسب اطلاع بیشتر از وضع فعلی فرزندش راهی مسجد سلیمان می شود و بعد از مراجعه به دبیرستان نه تنها از طرف فرمانده پادگان (تیمسار علایی که بعد از انقلاب به وسیله مردم به سزای اعمالش رسید) مورد فحاشی قرار می گیرد بلکه دو راه حل پیش پایش قرار می دهند: یکی تحویل دادن فرزندش و دوم پرداخت مبلغ (000/50 ) پنجاه هزار تومان پول نقد و خانوادۀ نامبرده نیز از تحویل فرزندش به آنها منصرف شده و به ناچار مبلغ فوق را به آنها می‌پردازند.


مدافع سرسخت دین اسلام
شهید قادری پس از خلاصی از دست آنها به ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان می پردازد. او علاوه بر مطالعه کتب درسی اش در موارد (فرهنگی، اجتماعی، دینی، سیاسی و غیره ...) نیز مطالعه داشت تا اینکه کلیه کتب دینی و سیاسی مذاهب دیگر را مطالعه و اسلام را البته نه به طور تلقینی بلکه به طور تحقیقی بر ادیان دیگر ترجیح داده و از آن پس همانند گذشته در مقابل همه کس و در همه جا مدافع سرسخت اسلام بود.
با شروع انقلاب همانند دیگر برادران مسلمانش و دوش به دوش آنها در سنگر حق بر علیه باطل می جنگید.
شهید قادری 21 سال زندگیش را در خانواده ای متوسط و ساده گذرانید و بیشتر دوستان او نیز دارای همین خصوصیات خانوادگی و اخلاقی بودند ساده گی را بر همه چیز ترجیح می داد حتی در پوشیدن لباس سعی او بر این بود تا همیشه ساده ترین و بی غل و غش ترین محصلین کلاسش باشد. در دوران زندگی اش همیشه یاور مظلومان و دشمن ظالمان، پشتیبان مستضعفین و ستونی استوار در مقابل مستکبرین بود.
از خصوصیات اخلاقی شهید باید گفت، کم حرف بود و زیاد گوش می داد و اگر از او سوالی نیز می شد معمولاً با گفتن کلمۀ «بله» یا «خیر» موضوع را خاتمه می داد، بیشتر اوقات خود را به مطالعه می گذرانید.


شهادت در غروب سوم ماه مبارک رمضان
سرانجام با اصرار بیش از حد خانواده اش راضی کرد تا به جبهه برود و بر علیه کافران و دشمنان اسلام و قرآن و ایران بجنگد و چندین روز قبل از شهادتش برادر کوچکترش محمد را که به همراه او به جبهه رفته بود راضی کرد تا به خاطر مادرشان و بدین منظور که او ناراحت و تنها نباشد به منزل برگردد و خودش همانجا ماند و در وقت خداحافظی با برادرش را در آغوش گرفت و به او چنین گفت: محمد برادرم، من مطمئن هستم که دیگر تو را نخواهم دید چون به من الهام شده که تا چند روز آینده به سوی خدایم فرا خوانده خواهم شد« انا لله و انا الیه الراجعون» پس تو برو تا بعد از رفتنم از دنیا، مادرم را تسلی دهی و بعد از چند روز که از برگشتن برادرش به منزل گذشت در غروب روز سوم ماه رمضان پس از انجام کارهای محوله اش ، به نماز ایستاد و آن شب را تا نزدیک سحر به عبادت و نیایش گذرانید به طوریکه یکی از همسنگرانش می گوید: وقتی او را نزدیکی های سحر صدا کردم و از او صدایی نشنیدم نگران شدم و رفتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده و وقتی که بالای سرش رسیدم مشاهده کردم که او از فرط خستگی و بی خوابی همانطور در حال عبادت خدایش بوده است. فردای آن روز از بامداد نبردی سخت بین سپاه اسلام و لشگریان کفر در می گیرد تا نزدیکی های غروب آفتاب ادامه می یابد و عاقبت پنجم مرداد 1360 لحظاتی قبل از غروب آفتاب شهید مورد اصابت ترکش خمپاره 120 میلی متری قرار گرفته و به درجۀ رفیع شهادت نائل می آید.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده