حاجیه خانم «محترم سیدحاتمی» می‌گوید: همسر و فرزندم عاشقان امام زمان (عج) بودند و برای دفاع از دین، انقلاب و وطن شهید شدند.

همسر و فرزند شهیدم عاشقان امام زمان(عج) بودند

به گزارش نوید شاهد اردبیل، در چند قدمی محله قدیمی یاقوت در اردبیل کوچه‌ای با نام شهیدان دیده‌بان قرار دارد که یادآور نفس‌های گرم انسان‌هایی از تبار عشق است مردان و دیده‌بانانی که زندگی را برای ما معنا کردند و هنوز عطر نامشان به وجودمان روشنایی می‌بخشد.

زندگی پر فراز و نشیب حاجیه خانم سیدحاتمی، مادر 8 فرزند غیور از دیار سبلان ما را به خانه ساده و سرشار از نور تعهد به امام و انقلاب و جهاد و اخلاص و پر از صمیمت‌شان دعوت کرد.

او قبل از هر چیزی با آن چهره دوست داشتنی و مهربانش حکایت فرزند شهیدش محمدرحیم را بازگو می‌کند چراکه قلبش با یاد او بیشتر آرام می‌گیرد. فرزندی که بعد از محمدرضا، محمدعلی، محمدحسین و محمدحسن پنجمین فرزندش بود و خود با اشتیاق او را به کنار برادرانش که همه در جبهه حضور داشتند، می‌فرستد.

همسر و فرزند شهیدم عاشقان امام زمان (عج) بودند

این مادر شهید می‌گوید: محمدرحیم از همان کودکی در کنار پدر و برادرانش در فعالیت‌‌های پیروزی انقلاب اسلامی حضور داشت و در خانه همراه با ما اعلامیه و سخنرانی‌ها امام (ره) را تکثیر و پخش می‌کرد.

مادر شهید دیده‌بان با آن حافظه خوب و زبان شیرین ترکی، مرور خاطرات را برای ما آسان‌تر می‌کند و ادامه می‌دهد: با وجود اینکه در پایگاه مقاومت بسیج و ستاد کمک رسانی به جبهه فعالیت داشت، رفتن به جبهه را واجب کفایی می‌دانست. یک روز کنارم آمد و گفت «به حاج آقا بگو اجازه بدهد به جبهه بروم»، چون می‌دانستم خجالت می‌کشد موضوع را به پدرش گفتم و او در جواب گفت: «اجازه می‌دهم و پاهایش را هم می‌بوسم.» همسر و فرزند شهیدم عاشقان امام زمان (عج) بودند و برای دفاع از دین، انقلاب و وطن، شهید شدند.

شهادت را در پیشانی‌اش خواندم

اگر چه برای یک مادر یادآوری لحظات شهادت جگر گوشه‌اش سخت است اما این مادر شهید با صبوری و استقامت از آن لحظات برای ما چنین می‌گوید: محمدرحیم بعد از چند بار به جبهه اعزام شد و هر بار که به خانه می‌آمد تاثیرات معنوی جبهه را به وضوح در او می‌دیدم. نمازش را چنان با حضور قلب می‌خواند که از تماشایش لذت می‌بردم. آخرین بار که برای بدرقه‌اش رفتم، شهادت را در پیشانی‌اش خواندم و به وجودش افتخار کردم.

زمان شهادتش 24 اسفند ماه 1362؛ پدرش در ستاد پشتیبانی جبهه مشغول باز کردن هدایای مردم برای اعزام به جبهه بود که خبر شهادت محمدرحیم را از بیمارستان شیراز می‌دهند. او با کمال تعجب کارش را تعطیل نمی‌کند و بعد از اتمام کارش برای تحویل پیکر محمدرحیم اقدام می‌کند.

راستگویی و اخلاص رمز موفقیتش بود

حاجیه خانم سیدحاتمی، این بار از همسر شهیدش می‌گوید که یاور او در تمام لحظات زندگی‌اش بوده او می‌گوید: راستگویی و اخلاص شهید دیده‌بان رمز موفقیتش بود و شبانه روز برای ترویج فرهنگ اسلامی و انقلابی تلاش می‌کرد.

از طریق خانواده‌ام با او آشنا شدم، فردی مهربان و ایثارگر بود، وقتی به استخدام ارتش درآمد مجبور شدیم چند سالی در منطقه آذربایجان غربی زندگی کنیم آنجا برایش پیشنهاد می‌کردند تا با پرداخت مبلغ ناچیز به عنوان رشوه حکم انتقالش را بگیرد اما او حاضر بود تمام سختی‌ها را قبول کند و تن به این کار ندهد و تا آخرین لحظه خدمتش در برابر هر ناعدالتی و ناحقی ایستاد، حتی چندین بار به دلیل این کارش زندانی شد.

تبلور ایثار در خدمت به درماندگان

وی با نقل خاطره‌ای از شهید بیان کرد: اوج ایثارگری همسرم را زمانی دیدم که یک پیرزن غریب و بی‌کس را که به علت کهولت سن حواس درست و حسابی نداشت به خانه آورد و مثل مادر خودش به او خدمت کرد طوری که در مهاباد وقتی آن پیرزن از دنیا رفت همسایه‌ها فکر می‌کردند مادر خودش فوت کرده است.

بعد از بازنشستگی در سال 1354 به صورت افتخاری در قرض‌الحسنه «مکتب السجاد» و درمانگاه «ملی حسینی» وقت مشغول شد با وجود اینکه تا سطح ششم ابتدایی درس خوانده بود اما خیلی با سواد بود و در اکثر امور سررشته داشت، به سواد خیلی اهمیت می‌داد تا جایی که در اوقات فراغت به من خواندن و نوشتن می‌آموخت و می‌گفت: اصلی‌ترین سلاح مبارزه با دشمنان سواد و داشتن علم است.

خانم سید حاتمی موفقیت خود در امور خانه و تربیت فرزندانش را مدیون همسرش می‌داند و می‌گوید: پشتکار او سبب شد در کنار امور خانه در نخستین کلاس‌های سواد آموزی در سال 58 شرکت کنم و مقطع ابتدایی را به پایان برسانم و با تشویق و حمایت او موفق به طی کردن آموزش‌های نظامی با مربیگری استوار شهید غفاری شدم.

وی مبارزه با عوامل سواک و دایر شدن جلسات و فعالیت‌های مبارزه با رژیم طاغوت را از رخدادهای تلخ و شیرین زندگی‌شان می‌دانست و گفت: شهید دیده‌بان با درایتی که داشت اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام (ره) را در سقف چوبی خانه‌مان جا سازی می‌کرد و عوامل ساواک با وجود چندین بار جستجو هیچ وقت موفق به پیدا کردنش نشدند.

خانه شهید دیده‌بان پناهگاه مبارزان انقلابی بود

این همسر شهید افزود: به سفارش شهید، درِ خانه ما همیشه باز بود تا پناهگاهی برای مبارزان انقلاب اسلامی باشد و هر هفته مخفیانه بدون اینکه کسی خبردار شود سرتاسر کوچه را آب و جارو زده برای شهدای انقلاب اسلامی مجلس یادبود برگزار می‌کردیم.

شهید دیده‌بان قول داده بود هر وقت انقلاب پیروز شود برای خانه تلویزیون بخرد که روز موعود با اینکه همه مغازه‌ها بسته بود با هم به خانه فروشنده تلویزیون رفتیم و از آنجا یکی خریدیم.

مسئولیت ستاد پشتیبانی جنگ

زمان آغاز جنگ تحمیلی از طرف حاج آقا مروج امام جمعه وقت اردبیل مسئولیت ستاد پشتیبانی جنگ را برعهده گرفت و با وجود بیماری قند و ناراحتی قلبی از اذان صبح تا نصفه‌های شب انجام وظیفه می‌کرد و تا لحظه شهادتش هیچ حقوقی از این بابت نگرفت.

وی اظهار کرد: او شیفته جبهه و رزمندگان بود و همراه با نیروهای ستاد پشتیبانی چندین نوبت به جبهه اعزام شد با وجود اینکه جای ترکش‌ها در بدنش نمایان بود ولی حاضر نبود در بیمارستان بستری شود می‌گفت: نباید فرصت را از دست داد تا می‌توان باید از جبهه و کشورمان پشتیبانی کنیم.

خلوص نیت، دیده‌بان را آسمانی کرد

نماز را در اولویت کارها می‌دانست و بدون خواندن نماز کسی را سر سفره راه نمی‌داد. تاکید داشت یاد کردن از خداوند راه را برای ما هموارتر می‌کند.

قبل از آخرین اعزام، از حاج آقا مروج کسب اجازه می‌کند و ایشان مخالفت می‌کنند اما او با گریه به آقای مروج می‌گوید: سایر ادارات در سال یک ماه مرخصی دارند شما هم به ما یک ماه مرخصی بدهید تا اینکه با موافقت امام جمعه به منطقه عملیاتی شلمچه اعزام شد من با رفتنش مخالفت کردم چرا که همه فرزندانم در جبهه بودند و نیازی به اعزام او نمی‌دیدم اما او شیفته خدمت بود و گفت: خدا هست، تنها بر او توکل کن و بدان بهترین روزهای زندگی ما روز پیروزی بر دشمنان کافر است. بعد از اعزامش برای دیدن برادرم به تهران رفتم آنجا در خواب حس کردم یک لحظه از آسمان به زمین سقوط کردم که فردا خبر رسید غلامحسین زخمی شده اما من می‌دانستم که او شهید شده است.

خلوص نیت انسان را آسمانی می‌کند شهید دیده‌بان هم خالص بود و به هر قیمتی بود با درستکاری در راه خدا گام برمی‌داشت و فرزندانش به داشتن چنین پدری همیشه افتخار می‌کنند.

وصیت شهدا از زبان همسر و مادر شهید

 شهید دیده بان به حجاب و راستگویی بسیار حساس بود و همه ما را به این امر سفارش می‌کرد و اگر جامعه نیز به خواسته شهدا عمل کند، کشور ما هیچ چیزی کم نخواهد داشت.

یاد خدا، جهاد نفس، ایثار و مقاومت چیزهایی که در خانه شهیدان دیده بان جا گرفته و آنها را برای کسانی که خواهان آن هستند به رایگان هدیه می‌کنند و برای ما می‌آموزند تنها کسانی آسمانی می‌شوند که برای رسیدن به این درجه از قرب الهی زحمت و سختی به خود می‌دهند و رضای خدا تنها هدف زندگی شان باشد.

شهادت

شهید غلامحسین دیده بان سال 1309 در اردبیل به دنیا آمد و بعد از بارها حضور در جبهه‌های مبارزه حق علیه باطل 22 فروردین ماه سال 1366 در جریان عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه در اثر بمباران به شهادت رسید.

 

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده