شهدای انقلاب/
شنبه, ۰۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۴۴
در زندگی‌نامه شهید محمدرضا انصاری از شهدای 19 دی ماه، انقلاب 1356 می‌خوانید: او لذت مبارزه را چشیده بود و ارزش شهادت را می‌دانست و در غوغای حیات کوتاهش، در مبارزه با ظلم و کفر غرق شده بود و صفای واقعی حیات را درک کرده بود.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید طلبه محمدرضا انصاری در سال 1338 د رشهر مقدس قم دیده به جهان گشود. وی پس از درگیری با رژیم شاهنشاهی 19 دی‌ماه 1356 به درجه رفیع شهادت نائل گردید. در ادامه زندگی‌نامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

شهید انصاری در مبارزه با کفر غرق شده بود

وقت اذان بود مادر در دریایی پر از غم غوطه ور بود. صدای اذان به گوش می‌رسید. محمد به دنیا آمد. در خانواده ای مذهبی و در کنار پدر و برادرش که روحانی بودند، رشد می‌کرد. پدرش نذر کرده بود اگر خداوند اولاد پسری به او داد وقف امام زمان (عج) کند و همینطور شد.

بچه پر روزی بود. به طوری که مادرش به همراه او به کودک دیگری هم دو سال شیر داد. تحصیلات ابتدایی را پشت سر گذاشت و وارد مقطع راهنمایی شد. سن و سالی نداشت اما به تبعیت از پدر و مادر و دلیل هدایت‌گری همسن و سال های خود، کتاب‌های زیادی را تهیه و به بین دوستانش توزیع می‌کرد. در مدرسه نماز جماعت به پا می‌کرد...

در مصرف بیت‌المال بسیار محتاط بود. بسیار قانع و دارای عزت نفس بالایی بود. برای خودش چیزی نمی‌خواست اما برای کمک به دیگران از هیچ کاری مضایقه نمی‌کرد. پدر و مادر مشوق تحصیل او در مدرسه بودند تا بتواند دیپلم بگیرد. اما محمد یک‌باره آمد و گفت: دیگر به مدرسه نمی‌روم.

چون در مدرسه اختلاط دخترها و پسرهاست.

پس از مدتی تصمیم گرفت، برای تحصیل در علوم دینی وارد حوزه علمیه قم شود و چنان استعدادی در فراگیری علوم دینی از خود نشان داد که استادش قسم می‌خورد از من بهتر تدریس می‌کند.

آیت الله مدنی «شهید مدنی» که به تازگی از تبعید برگشته بود، وقتی محمد را می‌بیند و می‌گوید: انتظار ندارم در آینده بگویند محمد مبلغ زبردستی است. انتظار دارم در سطح جهانی مطرح باشد.

18 سالش بود در مدرسه حقانی درس می خواند. صبحها که مدرسه می‌رفت از مادرش می‌خواست تا برای دوستانش غذا تهیه کند. می‌گفت: دوستانم غریب هستند. خیلی مخفیانه حتی به دور از چشم خانواده وارد عرصه مبارزه شد. به همراه دوستان اعلامیه آقا که به دستش می‌رسید با تیتراژ بالا چاپ می‌کردند و می‌بردند در شهرستان‌های دیگر توزیع می‌کردند.

19 دی 56 بود. محمد و برادرش حسین که او هم طلبه بود و تعدادی از دوستانش در اطراف پل حجتیه قم تجمع کرده بودند. محمد بی قرار بود، نمی‌توانست ببیند که امام مورد اهانت قرار گرفته است. درگیری زیاد شده بود. تیراندازی که شروع شد، تعدادی پراکنده شدند. محمد فریاد زد جهاد است، مقاومت کنید.

با باتوم به جانش افتادند اما فرار کرد و بعد از درگیری بر اثر اصابت گلوله به قلبش جام شهادت را نوشید. به بیمارستان و پس از آن به تهران منتقل شد. پول تیر را می‌خواستند تا جنازه‌اش را تحویل دهند. آیت الله گلپایگانی پول را پرداخت و با تعدادی از دوستان، جنازه را تحویل و در بهشت زهرا به خاک سپردند.

او لذت مبارزه را چشیده بود و ارزش شهادت را می‌دانست و در غوغای حیات کوتاهش، در مبارزه با ظلم و کفر غرق شده بود و صفای واقعی حیات را درک کرده بود.

منبع: برگرفته از کتاب شهید اول

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده