شهید"عبدالصاحب شيروانی"
نوید شاهد - شهید "عبدالصاحب شيرواني" شخصيتي بسيار شاد داشت و حتي بچه ها را جمع كرده بود و در سنگري كه در حال مبارزه بودند به آنها روحيه مي داد و هيچ ترسي از مرگ نداشت .

به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد،شهید عبدالصاحب شيرواني سال 1345در شهر سپيدان متولد شد و در سن كودكي در 3 سالگي مادر خود را از دست داد. در آن موقع شهيد عبدالصاحب و بقيه برادران خردسال با پدر به ياسوج آمدند و چون محل كار پدر در ياسوج بود در آنجا ساكن شدند.

در ياسوج مشغول تحصيل شدند ، در دوران راهنمايي بود كه مدرسه را رها كرد و به خدمت مقدس سربازي اعزام شد ( از ياسوج به بوشهر اعزام شد) در بوشهر بود كه به دليل ناامني و جنگ در كردستان به كامياران كردستان اعزام شدو سرانجام در 28مرداد سال 61  در درگيري مستقيم با اشرار دموكرات به درجه رفيع شهادت نایل آمد.

لبان همیشه خندان شهید

 خاطرات زيادي از شهيد ولي خاطراتي كه اكنون در ذهن دارم ايشان با این همه مشكلاتي كه در زندگي برايشان پيش آمده بود و درد بي مادري كه كشيده بود ولي هميشه شاد خندان و با روحيه بود .

 زماني كه به خدمت سربازي اعزام شد گفت كه من چون برادرم شهيد عبدالرسول شيرواني مفقود شده اند به جستجوي شهيد نيز مي پردازيم (در جبهه جنوب مفقود الاثر شده بودند. )

شهیداز زبان همرزمانش

به گفته همرزمان شهيد عبدالصاحب، ايشان شخصيتي بسيار شاد داشتند و حتي بچه ها را جمع كرده بود در سنگري كه در حال مبارزه بودند به آنها روحيه مي داد و هيچ ترسي از مرگ نداشت . خود ايشان هميشه مي گفت كه ممكن است ديگر برنگردم و به نوعي همواره آماده شهادت بود كه واقعاً باعث افتخار بود .

شهید عزیز هنرمند بود و در خطاطي و نقاشي سر رشته داشت و تصميم گرفته بودكه در اين زمينه تحصيل کند.

خاطره ای دیگراز زبان برادر شهید

خاطره اي كه از شهيد دارم در جستجوي برادرم كه مفقود شده بودند بعضي از اشخاص به علت غرض ورزي تلفني با خانواده تماس مي گرفتند و مي گفتند كه ما برادر مفقود شما را در مهاباد كردستان ديده ايم و پدرم نيز مي گفتند كه حتماً دليلي دارد كه اينها زنگ مي زنند و چنين مي گويند . چون خودشان سپردند از من خواستند كه به مهاباد بروم و پيگير قضيه شوم ، من نيز به دنبال اين خواسته پدرم با چند نفر از دوستان به كامياران كردستان مراجعه كرديم

در كامياران به گشت ژاندارمري آن زمان مراجعه كرديم و به آنها گفتم گرداني كه از بوشهر به كامياران اعزام  شده يكي از برادران من آقاي عبدالصاحب شيرواني جز نيروهاي اين گردان هستند و من مي خواهم با ايشان ملاقات داشته باشم.

بلافاصله گشت با فرماندهي صحبت كردند و فرماندهي با جيب ژاندارمري ما را به گردان بردند و در آنجا در سنگري زير زميني با تني چند از همرزمان شهيد آشنا شديم و شب را در كنار آنها مانديم ، برادرم دليل رفتن من را مي خواستند بدانند و من هم دليل رفتنمان را به ايشان گفتم .

 همرزمان شهيد مي گفتند كه متأسفانه دشمن ما در كردستان دشمن مشخصي نيست و همانند جنگ جنوب نيست و رزمندگان بايد در اين منطقه دقت بيشتري داشته باشند و بيشتر احتياط كنند و برادرم نيز گفتند كه ما براي مبارزه آمده ايم و ترسي نداريم و فردا صبح بود حدود ساعت 9 ما را مرخص كردند و به دليل ناامني از ما خواستند كه آنجا را ترك كنيم و مواظب باشيم چون منطقه خطرناك است .

 در جاده بوديم كه درگيري ها شروع شد و در همين حين برادرم را پشت يك ماشين با اسلحه سنگين ديدم كه از كنار ما گذشتند براي سركوب اشرار و خاموش كردن درگيري ، دستي بلند كرديم و ايشان نيز براي ما دستي تكان دادند و من از ايشان خواستم كه مواظب خودشان باشند .

 من برگشتم و تا مدتي هيچ اطلاعی از ايشان نداشتيم تا اينكه با يك تلگراف كه به ايشان زديم به ايشان عرض كريم كه ما نگران هستيم و ما را از وضعيت خودتان مطلع كنيد و بعد از مدتي جواب آمد .

 بعد از دو ماه نامه اي نوشته بود و وضعيت خودش را براي ما توضیح داد ، نوشته بود كه فعلاً وضع خوب است و شرايط متناسب است . 3 روزي از اين نامه نگذشته بود كه خبر شهادت ايشان را براي ما آوردند كه ايشان در درگيري مستقيم به شهادت رسیده است.

 روحشان شاد باشد ان شاء الله.

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده