برگی از خاطرات؛
«خم شد سیگار را بردارد خطاب به من فریاد کشید حرکت نکن. وقتی به جلوی پایم نگاه کردم سیمی را دیدم که در نیم‌متری پای من از زیر علف‌ها رد شده بود و وصل بود به انواع تله‌های انفجاری ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس «رضا کاظمی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

سیگاری که موجب نجات رزمنده‌ها شد!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رضا کاظمی از خاطرات خود می‌گوید: سپیده صبح زده بود که در دشتی که در زمستان خوزستان پر از گیاه، علف و گل بود یکی از بچه‌های رزمنده گفت دقیقه‌ای بایستید می‌خواهم سیگاری بکشم. همه ایستادیم. آن برادر رزمنده در یک متری من بود وقتی خواست سیگار را به لبانش ببرد سیگار به زمین و داخل علف‌ها افتاد، خم شد سیگار را بردارد خطاب به من فریاد کشید حرکت نکن. وقتی به جلوی پایم نگاه کردم سیمی را دیدم که در نیم‌متری پای من از زیر علف‌ها رد شده بود و وصل بود به انواع تله‌های انفجاری.

وقتی این صحنه را دیدم با تمام وجود امداد غیبی خداوند متعال را احساس کردم. آری امداد غیبی خداوند متعال با افتادن آن سیگار به زمین همه بچه‌ها را تکان داده بود و عده‌ای از بچه‌ها گریه می‌کردند، هرگز آن روز و آن سیگار را فراموش نمی‌کنم سیگاری که با افتادن به زمین، جان تمام بچه‌های رزمنده را نجات داده بود و مهمتر از همه موجب حفظ آن اطلاعات مهم و رسیدن آن به نیرو‌های خودی توسط گشتی شناسایی ما شد.

منبع: کتاب اول خاکریز (گزیده خاطرات دفاع مقدس استان قزوین)

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده