نوجوانی از خراوند که در کربلای ۵ جاودانه شد
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید عطاءالله بهرامی در اولین روز شهریورماه ۱۳۴۳ در خانوادهای مذهبی و پیرو خط امام در روستای خراوند، از توابع شهرستان خمین، زادگاه بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، دیده به جهان گشود. در هفتسالگی وارد مدرسه شد و تا مقطع پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد، اما به دلیل مشکلات زندگی، از ادامه تحصیل بازماند و به کار مشغول شد.
در کودکی، بر اثر حادثهای، دو بند از انگشتان دستش قطع شد. هنگامی که او را به بیمارستان بردند، پزشک با باز کردن پارچهای که به دور زخم پیچیده شده بود، شاهد افتادن انگشتش شد. در حالی که همراهانش با دیدن این صحنه به گریه افتادند، او با شجاعت به آنان دلداری میداد و میگفت: "چیزی نشده، خوب میشود!" این روحیه، شجاعت و استقامت، در تمام زندگیاش همراه او بود.
در دوران انقلاب، با همشهریان خود برای شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی به شهرستان خمین میرفت و در پیروزی انقلاب اسلامی سهمی هرچند کوچک اما ارزشمند داشت.
عطاءالله پیش از اعزام به خدمت سربازی، سه ماه بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد. پس از گذراندن دو سال خدمت سربازی، مجدداً از سوی بسیج به جبهه بازگشت و پس از ۱۳ روز حضور در گردان امام رضا (ع)، در عملیات کربلای ۵ در منطقه عملیاتی شلمچه، در چهارم بهمنماه ۱۳۶۵ به فیض شهادت نائل شد. پیکر مطهر او سالها در منطقه مفقود ماند تا آنکه سرانجام در سیزدهم تیرماه ۱۳۷۶ توسط گروههای تفحص شناسایی شد و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید عطاءالله بهرامی:
"وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" (آلعمران، آیه ۱۶۹)
با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نائب بر حقش، امام خمینی، و سلام بر شهیدان راه خدا که با خون پاک خود درخت اسلام را آبیاری کردند. سلام بر رزمندگان اسلام که در جبهههای حق علیه باطل میجنگند و سلام بر امت شهیدپرور ایران که همچون کوه استوار ایستادهاند.
پدر و مادرم! اگر من شهید شدم، برای من گریه نکنید که روحم را آزار میدهید. به یاد قاسم باشید که در سن ۱۳ سالگی در راه اسلام شهید شد. من ۱۸ سال عمر کردهام و نتوانستم هیچ خدمتی برای اسلام انجام دهم، جز اینکه واجب دانستم به جبهه بروم و خون ناقابل خود را در راه اسلام نثار کنم.
مادر عزیزم! میدانم داغ فرزند برای مادر سخت است، اما از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگ اسلام، حضرت زینب (س)، در برابر این مصیبت مقاومت کنید. دشمنان اسلام باید بدانند که مادران مسلمان، پیرو راه زینب (س) هستند و فرزندان خود را با افتخار در راه اسلام فدا میکنند.
پدر و مادرم، قوم و خویشان عزیز! اگر من شهید شدم، هیچ ناراحت نباشید. بر سر قبرم گریه نکنید؛ چراکه حضرت زهرا (س) نیز بر مزار امام حسین (ع) گریه نکرد.
برادرانم! اگر من شهید شدم، شما سلاح به دست بگیرید و از اسلام دفاع کنید.
خواهرانم! شما نیز مانند زینب (س) صبر پیشه کنید. بدانید که ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم.
مرا در کنار آن دو برادر عزیزمان که به شهادت رسیدهاند، به خاک بسپارید. هر شب جمعه برایم دعای کمیل بخوانید و مرا از یاد نبرید. از مردم شهیدپرور خراوند برایم حلالیت بطلبید.
برای آخرین بار، خداحافظ… شما را به خدای بزرگ میسپارم. خدا نگهدار.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی