شهدای آبان
دانش آموز شهيد فضل الله پناهيان در سال 1346 در روستاي محروم كل شور در يك خانواده اي مذهبي ومومن چشم به دنيا گشود .

نام شهید : فضل الله

نام پدر : بازعلی

تاریخ تولد : 1346

محل تولد : روستاي كل شور

تاریخ شهادت : 62/8/4

محل شهادت : بهبهان

زیارتگاه : روستاي كل شور

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگينامه

دانش آموز شهيد فضل الله پناهيان در سال 1346 در روستاي محروم كل شور در يك خانواده اي مذهبي ومومن چشم به دنيا گشود .پدر و مادر شهيد با رنج و مشقت زياد او را تربيت و بزرگ كردند تا به سن شش سالگي رسيد چون پدر شهيد با روحانيت هميشه اوقات رابطه نزديك داشت و بنابر تكليف پدري و احساس مسئوليت در قبال فرزند خويش و در نظر گرفتن آينده جامعه وي را در سن شش سالگي روانه مدرسه نمود (در كل شور)با اينكه خانواده شهيد درآمد و سرمايه اي نداشتند با ايمان و توكلي كه بر خداي خويش داشت مانع از علم و دانش فرزندانش نشدند ايشان تحصيلات پنج ساله ابتدائي را در زادگاهش گذراند .شهيد با شروع انقلاب اسلامي و فرياد هاي ضد حكومت استبدادي شاهنشاهي همگام با مردم محروم منطقه شعارهاي كوبنده از جمله بايد شود آزاد ز كنج زندان ، زنداني مجاهد مسلمان ،حكومت قرآن به رهبري خميني ،نهضت حسيني ميداد. شهيد در تظاهرات ضد حكومت شاهنشاهي شركت فعال داشت و ايشان حتي در حين اوجگيري انقلاب در اسلام 1357 با پاي پياده از زادگاهش روستاي كل شور تا روستاي ايدئك در راهپيمائيهاي ضد حكومت شاهنشاهي پهلوي شركت مي كرد .و شعار هاي كوبنده اي از جمله استقلال آزادي جمهوري اسلامي – مرگ بر شاه – توپ و تانك و مسلسل ديگر اثر ندارد –حتي اگر شب و روز بر ما گلوله بارد .وي با وجود اينكه سن كمي داشت اما در خانواده خويش در نزد پدر و مادر چنان تربيتي كرده بود كه نسبت به حكومت جبار خشم و نفرت زياد نشان ميداد.وي از ابتداي راهپيمائيها تا سرنگوني رژيم منحوس در صحنه بودن خود را حفظ كرد تا پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام امت و همت مردم شهيد پرور ايران شهيد پس زا پايان تحصيلات ابتدائي و پيروزي انقلاب و بقاء آن علاقه زيادي داشت تصميم به ادامه تحصيلات خود گرفت و چون بر اين عقيده بود كه سنگر مدرسه را بايد حفظ كرد و به حرف منافقين نبايد گوش داد وي در سن كم مي گفت كه در آينده بايد مملكت اسلامي را بسازيم و از همين حالا خودمان را آماده كنيم و از انقلاب اسلامي دفاع كنيم و در برابر تجاوزگران شرق و غرب ايستادگي كنيم و لازمه آن پشتيباني از انقلاب خط رهبري و در صحنه بودن است.حقير كه در همان سال پنجم ابتدائي (برادر شهيدو معلم شهيد بودم ) بخاطر دارم كه وي چنين جملاتي را در انشاء خود بكار مي برد ...شهيد پناهيان براي ادامه تحصيل دوره راهنمائي به روستاي ايدنك هجرت كرد و در دبستان شهداء 15 خرداد بهبهان دومين هجرت خود را شروع كرد و به شهر شهيد پرور بهبهان رفت و در مدرسه راهنمائي شهداي هفت تير آن شهر ثبت نام كرد و به علت نداشتن گنجايش در مدرسه هفتم تير به مدرسه 13 آبان رفت و در كلاس دوم راهنمائي اين شهر شروع به تحصيل كرد وي در اول مهر ماه در راهپيمائي كه بمناسبت بازگشائي مدرسه انجام گرفته شده بود شركت كرد و در روز باز گشائي مدارس همگام با دانش آموزان سراسر كشور روانه مدرسه شد .در اين اواخر قبل از حادثه بمباران موشك و نوشيدن شربت شهادت نگاه كردنش هر انسان منصفي را متحير مي كرد و از چهره وي مظلوم بودن و معصوم بودنش آشكار بود و گويا نداي شهادت به وي الهام شده بود .سرانجام شهيد فضل الله بعد از ظهر چهارشنبه بعد از خواندن نماز و نيايش به درگاه پروردگارش لباسهايش را پوشيده بود (كفن)كتابهايش را برداشت و با برادر خود آخرين وداع را كرد و با گفتن بسم الله روانه سنگر خود (مدرسه) شد .وي با همسنگران خود آخرين لحظات عمر خويش را سپري كرد تا اينكه در ساعت پنج و نيم بعد از ظهر همان روز او و همسنگرانش با پيكري آغشته به خون به سوي جهان باقي هجرت كردند و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.شهيد حدود پنجاه روز قبل از شهادتش به مادرش گفت كه مي خواهم جبهه بروم و اگر شهيد شدم ناراحت نشويد چون شهيد زنده است به نقل از قرآن.

شهيد فضل الله .....و يارانش رفتند اما (باي ذنب قتل )به كدامين گناه كشته شدند.

منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده